شا_آریامهر...
همانطور که هر کس در رژیم فعلی بزرگداشته شده، چون نواب صفوی ها، خالد اسلامبولی ها، شریعتی ها، مطهری ها و کوچک جنگلی ها از قاتلین و تروریست ها و خائنین به حق به ملت و کشور بودند،و اگر نمیبودند از آنها بعنوان دشمن، کافر، خائن و طاغوت نام برده میشد ،به جاست به آنچه خمینی درباره مصدق معتقد بوده، نظری اندازیم..قضاوت ان با شما..
خمینی، صحیفه نور صفحه ۳۷...۱ از جلد چهارم: این غفلت بزرگ از رجال سیاسی و علما و – عرض می کنم که – سایر اقشار مملکت ما واقع شد، و این آدم را تحمیل کردند بر ما و دنباله اش را هم گرفتند که قدرتمندش کنند. ازآن وقت تا حالا هم غفلتها شده است. “قوام السلطنه ” می توانست این کارها را بکند لکن با غفلتها، با ضعف نفسها نکرد. از او بالاتر “دکتر مصدق ” بود. قدرت دست دکتر مصدق آمد لکن اشتباهات هم داشت. او برای مملکت می خواست خدمت بکند لکن اشتباه هم داشت . یکی از اشتباهات این بود که آن وقتی که قدرت دستش آمد، این راخفه اش نکرد که تمام کند قضیه را. این کاری برای او نداشت آن وقت، هیچ کاری برای او نداشت، برای اینکه ارتش دست او بود، همه قدرتها دست او بود، و این هم این ارزش نداشت آن وقت. آن وقت اینطور نبود که این یک آدم قدرتمندی باشد. . . مثل بعد که شد. آن وقت ضعیف بود و زیر چنگال او بود لکن غفلتی شد. غفلتی دیگر اینکه مجلس را ایشان منحل کرد و یکی یکی وکلا را وادار کرد که بروید استعفا بدهید. وقتی استعفا دادند، یک طریق قانونی برای شاه پیدا شد و آنکه بعد از اینکه مجلس نیست، تعیین نخست وزیر با شاه است؛ شاه تعیین کرد نخست وزیر را! این اشتباهی بود که از دکتر واقع شد. و دنبال آن این مرد را دوباره برگرداندند به ایران .
همانطور که هر کس در رژیم فعلی بزرگداشته شده، چون نواب صفوی ها، خالد اسلامبولی ها، شریعتی ها، مطهری ها و کوچک جنگلی ها از قاتلین و تروریست ها و خائنین به حق به ملت و کشور بودند،و اگر نمیبودند از آنها بعنوان دشمن، کافر، خائن و طاغوت نام برده میشد ،به جاست به آنچه خمینی درباره مصدق معتقد بوده، نظری اندازیم..قضاوت ان با شما..
خمینی، صحیفه نور صفحه ۳۷...۱ از جلد چهارم: این غفلت بزرگ از رجال سیاسی و علما و – عرض می کنم که – سایر اقشار مملکت ما واقع شد، و این آدم را تحمیل کردند بر ما و دنباله اش را هم گرفتند که قدرتمندش کنند. ازآن وقت تا حالا هم غفلتها شده است. “قوام السلطنه ” می توانست این کارها را بکند لکن با غفلتها، با ضعف نفسها نکرد. از او بالاتر “دکتر مصدق ” بود. قدرت دست دکتر مصدق آمد لکن اشتباهات هم داشت. او برای مملکت می خواست خدمت بکند لکن اشتباه هم داشت . یکی از اشتباهات این بود که آن وقتی که قدرت دستش آمد، این راخفه اش نکرد که تمام کند قضیه را. این کاری برای او نداشت آن وقت، هیچ کاری برای او نداشت، برای اینکه ارتش دست او بود، همه قدرتها دست او بود، و این هم این ارزش نداشت آن وقت. آن وقت اینطور نبود که این یک آدم قدرتمندی باشد. . . مثل بعد که شد. آن وقت ضعیف بود و زیر چنگال او بود لکن غفلتی شد. غفلتی دیگر اینکه مجلس را ایشان منحل کرد و یکی یکی وکلا را وادار کرد که بروید استعفا بدهید. وقتی استعفا دادند، یک طریق قانونی برای شاه پیدا شد و آنکه بعد از اینکه مجلس نیست، تعیین نخست وزیر با شاه است؛ شاه تعیین کرد نخست وزیر را! این اشتباهی بود که از دکتر واقع شد. و دنبال آن این مرد را دوباره برگرداندند به ایران .
No comments:
Post a Comment
Note: Only a member of this blog may post a comment.