ترکمانچای چینی؟ آنهم در سال ۲۰۱۱ میلادی؟ وقاحت از رژیم است یا از سکوت ما؟ شا_آریامهر
بحث امروز ۱۹ دسامبر
درست چند روز پس از شلوغی و شلخته بازی اشغال کمدی سفارت انگلیس، توجهم به خبری جالب شد که با خواندن ان از تعجب خشکم زد.سخنگوی دولت چین اعلام کرده بود که ما از حمایت ایران دست بر نمیداریم حتی اگر منجر به جنگ جهانی سوم شود..این جمله در عین سادگی، بس تکان دهنده و گویاست و اولین سوالی که به ذهن خ...واننده می آورد این است ؛ مگر این دولت تا چه حد منافع از ما میبرد که از هزینه جنگ جهانی بیشتر است؟ هزینه یک جنگ جهانی شوخی نیست وغیر از مسائل جانی و انسانی خود، سرمایه هنگفت و کلانی را به کام خود میکشد. پس ما چه داریم که انقدر مهم است؟ با خود فکر کردم شاید چاه نفت یا معدن الماسی چیزی کشف کردند و به چینی ها واگذار کرده اند و صدایش را در نمی آورند ولی باز هم قطعات پازل بر نمی گشتند چون چنین چیزی هایی ارزش جنگ جهانی را ندارند تا اینکه دیروز با این خبر مواجه شدم..خبر قراردادی ننگین که ایران را ۲ دستی تقدیم چین میکند..درست مثل اینکه چرخ زمان به عقب برگشته و دوباره با سالهای ننگین ۱۹۱۹ و تقسیم ایران بین روس و انگلیس یا به دوران قرداد ننگین گلستان و ترکمانچای بر میگردیم..و این همانند پتکی بود .
درچارچوب این پیمان، پس از تسلط چینیها بر منابع نفت و گاز کشور، اینک نوبت واگذاری خاک و جغرافیای ایران زمین به دولتی بیگانه آغاز شده است
لازم به یادآوری است از سال ۱۹۶۳ تا کنون چه بصورت جبری و چه بصورت داوطلبانه هیچ قرارداد تحت الحمایگی رسمی بین دو به امضاء نرسیده است. در سال ۱۹۶۵ یک دادگاه اروپایی این نوع ارتباط سیاسی را استعمار نرم خواند و از کشورهای غربی خواست از مناطق تحت الحمایه خود در بخشهایی از آسیا یا آفریقا خارج شوند و به این نوع قراردادها پایان بخشند.
خلاصه برخی مفاد قرارداد تحت الحمایگی خفت بار حکومت ایران با چین که در تیر ماه سال ۱۳۹۰ بسته شده، شامل موارد زیر است:
در این مناطق یعنی؛ مسیر ۳۸۰ کیلومتری حاشیه خلیج فارس که تا مرز پیشروی درون دریا به عمق ۸ کیلومتر، حوزه جغرافیایی ایلام تا مریوان (که شامل منطقه بزرگ گازی کشف شده توسط چینیها هم هست اما اطلاعات این اکتشافات محرمانه باقی ماندهاند) ، حوزه شمالغربی ایران در مجاورت با دریای خزر (که منابع عظیم نفت و گاز را در خود جای داده است) چگونگی فروش و تعیین نوع مشتریان نفت و گاز در۲ حوزه تحت الحمایه (خلیج فارس و ایلام تا مریوان) با تایید مطلق شرکت نفت چین انجام میپذیرد و شرکت نفت ایران و قرارگاه خاتم الانبیاء صرفا نقش مجری تصمیم شرکت نفت چین خواهند بود. تصمیم گیری برای احداث پالایشگاهها، نیروگاهها، جاده سازی، فرودگاهها و مانند اینها در اولویت و بدون مناقصه در اختیار طرف چینی است و در صورت عدم تمایل چینیها، قابل واگذاری به دیگران خواهد بود. بازسازی تمامی پالایشگاههای ایران تا سال ۲۰۱۹ میلادی به چینیها واگذار میشود. چینیها مجازند دردر این مناطق، پایگاههای مدیریتی ایجاد کنند. ورود و خروج ایرانیان حتی نیروهای نظامی و امنیتی ایرانی در این پایگاهها صرفا با مجوز رسمی چینیها میسر است. مدیریت دفاعی این مناطق نیز باید با تایید چینیها تعیین شود. دولت چین اجازه دارد برای تامین نیروی انسانی به هر میزان لازم است نیروی متخصص و دفاعی به ایران اعزام نماید. در حال حاضر بیش از ۱۱۰۰۰ نیروی چینی به ایران وارد شدهاند که ظاهرا بخش زیادی از آنها را نظامیان بدون یونیفورم تشکیل میدهند.
دولت چین حمله نظامی علیه این مناطق در ایران را، به نوعی تهدید منافع ملی و جغرافیای سیاسی چین تلقی میکند ودر صورت لزوم خود را ملزم به دفاع از آنها خواهد دانست. حضور نظامی چین در این مناطق در مواجهه با حمله نیروهای خارجی نیازی به موافقت قبلی یا کسب اجازه از دولت ایران نخواهد داشت!
این قرارداد تا سال ۲۰۲۴ میلادی ادامه خواهد داشت و تا سال ۲۰۲۹ میلادی قابل تمدید است.
ظاهرا این بذل و بخشش بی سابقه کافی نبوده که دولت موافقت کرده با پرداخت ۹ میلیارد دلارکمک بلاعوض به صنایع نظامی چین، آنها را به سرعت عمل در تولید ناوهای هواپیمابر تشویق کند.
حال سوال این است: چه باید کرد؟ یا روشن تر بگویم. اگر دست به کار نشویم برای ما چه باقی خواهد ماند؟ توجه کنید با چه مواجه ایم نیروی نظامی! اختیارات کامل! برداشت انحصاری! دفاع از خاک ایران به منزله دفاع از خاک چین! کمک ۹ میلیارد دلاری! همه و همه چه معنی دارد و تکلیف ما ملت در این شرایط چیست؟ اگر منتظریم تا رژیم بلند گو به دست بگیرد و مفاد این قرار داد ننگین را اعلام کند تا مردم به خیابان بریزند، میدانیم که چنین اتفاقی نخواهد افتاد پس وظیفه قشر آگاه و اپوزیسیون در این مقطع حساس چیست؟
درست چند روز پس از شلوغی و شلخته بازی اشغال کمدی سفارت انگلیس، توجهم به خبری جالب شد که با خواندن ان از تعجب خشکم زد.سخنگوی دولت چین اعلام کرده بود که ما از حمایت ایران دست بر نمیداریم حتی اگر منجر به جنگ جهانی سوم شود..این جمله در عین سادگی، بس تکان دهنده و گویاست و اولین سوالی که به ذهن خ...واننده می آورد این است ؛ مگر این دولت تا چه حد منافع از ما میبرد که از هزینه جنگ جهانی بیشتر است؟ هزینه یک جنگ جهانی شوخی نیست وغیر از مسائل جانی و انسانی خود، سرمایه هنگفت و کلانی را به کام خود میکشد. پس ما چه داریم که انقدر مهم است؟ با خود فکر کردم شاید چاه نفت یا معدن الماسی چیزی کشف کردند و به چینی ها واگذار کرده اند و صدایش را در نمی آورند ولی باز هم قطعات پازل بر نمی گشتند چون چنین چیزی هایی ارزش جنگ جهانی را ندارند تا اینکه دیروز با این خبر مواجه شدم..خبر قراردادی ننگین که ایران را ۲ دستی تقدیم چین میکند..درست مثل اینکه چرخ زمان به عقب برگشته و دوباره با سالهای ننگین ۱۹۱۹ و تقسیم ایران بین روس و انگلیس یا به دوران قرداد ننگین گلستان و ترکمانچای بر میگردیم..و این همانند پتکی بود .
درچارچوب این پیمان، پس از تسلط چینیها بر منابع نفت و گاز کشور، اینک نوبت واگذاری خاک و جغرافیای ایران زمین به دولتی بیگانه آغاز شده است
لازم به یادآوری است از سال ۱۹۶۳ تا کنون چه بصورت جبری و چه بصورت داوطلبانه هیچ قرارداد تحت الحمایگی رسمی بین دو به امضاء نرسیده است. در سال ۱۹۶۵ یک دادگاه اروپایی این نوع ارتباط سیاسی را استعمار نرم خواند و از کشورهای غربی خواست از مناطق تحت الحمایه خود در بخشهایی از آسیا یا آفریقا خارج شوند و به این نوع قراردادها پایان بخشند.
خلاصه برخی مفاد قرارداد تحت الحمایگی خفت بار حکومت ایران با چین که در تیر ماه سال ۱۳۹۰ بسته شده، شامل موارد زیر است:
در این مناطق یعنی؛ مسیر ۳۸۰ کیلومتری حاشیه خلیج فارس که تا مرز پیشروی درون دریا به عمق ۸ کیلومتر، حوزه جغرافیایی ایلام تا مریوان (که شامل منطقه بزرگ گازی کشف شده توسط چینیها هم هست اما اطلاعات این اکتشافات محرمانه باقی ماندهاند) ، حوزه شمالغربی ایران در مجاورت با دریای خزر (که منابع عظیم نفت و گاز را در خود جای داده است) چگونگی فروش و تعیین نوع مشتریان نفت و گاز در۲ حوزه تحت الحمایه (خلیج فارس و ایلام تا مریوان) با تایید مطلق شرکت نفت چین انجام میپذیرد و شرکت نفت ایران و قرارگاه خاتم الانبیاء صرفا نقش مجری تصمیم شرکت نفت چین خواهند بود. تصمیم گیری برای احداث پالایشگاهها، نیروگاهها، جاده سازی، فرودگاهها و مانند اینها در اولویت و بدون مناقصه در اختیار طرف چینی است و در صورت عدم تمایل چینیها، قابل واگذاری به دیگران خواهد بود. بازسازی تمامی پالایشگاههای ایران تا سال ۲۰۱۹ میلادی به چینیها واگذار میشود. چینیها مجازند دردر این مناطق، پایگاههای مدیریتی ایجاد کنند. ورود و خروج ایرانیان حتی نیروهای نظامی و امنیتی ایرانی در این پایگاهها صرفا با مجوز رسمی چینیها میسر است. مدیریت دفاعی این مناطق نیز باید با تایید چینیها تعیین شود. دولت چین اجازه دارد برای تامین نیروی انسانی به هر میزان لازم است نیروی متخصص و دفاعی به ایران اعزام نماید. در حال حاضر بیش از ۱۱۰۰۰ نیروی چینی به ایران وارد شدهاند که ظاهرا بخش زیادی از آنها را نظامیان بدون یونیفورم تشکیل میدهند.
دولت چین حمله نظامی علیه این مناطق در ایران را، به نوعی تهدید منافع ملی و جغرافیای سیاسی چین تلقی میکند ودر صورت لزوم خود را ملزم به دفاع از آنها خواهد دانست. حضور نظامی چین در این مناطق در مواجهه با حمله نیروهای خارجی نیازی به موافقت قبلی یا کسب اجازه از دولت ایران نخواهد داشت!
این قرارداد تا سال ۲۰۲۴ میلادی ادامه خواهد داشت و تا سال ۲۰۲۹ میلادی قابل تمدید است.
ظاهرا این بذل و بخشش بی سابقه کافی نبوده که دولت موافقت کرده با پرداخت ۹ میلیارد دلارکمک بلاعوض به صنایع نظامی چین، آنها را به سرعت عمل در تولید ناوهای هواپیمابر تشویق کند.
حال سوال این است: چه باید کرد؟ یا روشن تر بگویم. اگر دست به کار نشویم برای ما چه باقی خواهد ماند؟ توجه کنید با چه مواجه ایم نیروی نظامی! اختیارات کامل! برداشت انحصاری! دفاع از خاک ایران به منزله دفاع از خاک چین! کمک ۹ میلیارد دلاری! همه و همه چه معنی دارد و تکلیف ما ملت در این شرایط چیست؟ اگر منتظریم تا رژیم بلند گو به دست بگیرد و مفاد این قرار داد ننگین را اعلام کند تا مردم به خیابان بریزند، میدانیم که چنین اتفاقی نخواهد افتاد پس وظیفه قشر آگاه و اپوزیسیون در این مقطع حساس چیست؟
No comments:
Post a Comment
Note: Only a member of this blog may post a comment.