Thursday, March 15, 2012

خیانت در خیانت

...شا-آریامهر
خیانت حاج ابراهیم کلانتر که منجر به تسلط ایل بیگانه ترک - مغول قاجار بر ایران شد....ایل قاجار تبار خود را با افتخار به کسی به نام قاجار نویان می‌رساندند که از سرداران چنگیز بود. نام این قبیله ریشه در عبارت آقاجر به معنای جنگجوی جنگل دارد...
حاج محمد ابراهیم خان شیرازی، ملقب به اعتماد الدوله و معروف به "حاج ابراهیم خان کلانتر" به سلطنت سلسله­ای زند پایان داد و سلس...لۀ ترکان قاجار را بجای آن مستقر کرد و نخستین صدر اعظم سلسلۀ قاجاریه گردید . که به دلیل این خوشخدمتی ، وی را به تاجبخش نیز ملقب کرده­اند. وی پسر سوم حاج هاشم شیرازی، از کدخدایان یهودی و عمال معروف شیراز بود چون در سال 1160 ه.ق نادر شاه یک چشم وی را به دلیل خیانت ، کور کرد به حاج هاشم "واحد العین" معروف شد. کار اصلی خانواده هاشمیه مثل همه یهودیان، تجارت بود.
یکی از پادشاهان زند بنام جعفر خان به پاس خدمات حاج ابراهیم خان و کمک او در تصرف، شیراز شغل کلانتری فارس را به او اعطا کرد. هنگامی که جعفر خان به قتل رسید درگیری­ بین لطفعلی خان از یک سو و صید مراد خان و برادرش مراد خان از سوی دیگر ادامه یافت حاج ابراهیم اهالی شیراز را به طرفداری از لطفعلی خان جلب نمود و بدین طریق نامبرده سلطنت خود را مدیون حاج ابراهیم دانست. لطفعلی خان شیراز را به حاج ابراهیم کلانتر سپرد و عازم اصفهان شد. همین که اختیار شیراز به دست حاجی ابراهیم کلانتر افتاد، چون می‌دانست که لطفعلی خان بر نیات باطنی او آگاهی یافته، از یک طرف در شیراز به دستگیری بزرگان خاندان زند پرداخت و از طرف دیگر عبدالرحیم خان، برادر خود را که در اردوی لطفعلی خان بود به شوراندن لشکریان او واداشت. به این ترتیب بیشتر همراهان لطفعلی خان که کسانشان در شیراز مورد تهدید و تعرض کلانتر بودند، شبانه از قمشه (محل اردو) پراکنده شدند و لطفعلی خان به همین علت از جلوی آقا محمدخان منهزم گردید و به شیراز برگشت، اما کلانتر و یاران او جوان رشید زند را به شهر راه ندادند و او چاره‌ای ندید جز اینکه به جانب بوشهر رهسپار گردد.
این اقدام حاج ابراهیم خان باعث شد آقا محمدخان به سادگی بر جنوب ایران سلطه پیدا کند و با برانداختن حکومت زندها، حوزه نفوذ و سلطنت خود را گسترش دهد.
زندیان یا زندیه یا دودمان زند نام خاندانی پادشاهی است که میان فروپاشی افشاریان تا برآمدن قاجار به درازای چهل و شش سال در ایران بر سر کار بودند. این سلسله به سردمداری کریم خان زند از طایفه زند از سال ۱۱۶۳ هجری قمری در ایران به قدرت رسید او فردی مدبر و مهربان بود کریم خان خود را وکیل الرعایا نامید و از لقب (شاه) پرهیز کرد. شیراز را پایتخت خود گردانید و در آبادانی آن کوشش نمود. ارگ، بازار، حمام و مسجد وکیل شیراز از کریمخان زند وکیل الرعایا به یادگار مانده‌است . خان زند به همراه علی مردان خان بختیاری و ابوالفتح خان بختیاری اتحاد مثلثی تشکیل دادند وی به انگلیس‌ها روی خوش نشان نداد و همواره می‌گفت آن‌ها می‌خواهند ایران را مانند هندوستان کنند. برادر وی، صادق خان، نیز موفق شد در سال ۱۱۸۹ ه.ق. بصره را از حکومت عثمانی منتزع نماید و به این ترتیب، نفواذ اوامر دولت ایران را بر سراسر اروندرود و بحرین گسترش داد
لطفعلی‌خان زند از سال ۱۲۰۳ که به جای پدرش بر تخت نشست،.
در سال ۱۲۰۹ هجری قمری لطفعلی خان آخرین پادشاه زند پس از رشادت‌های بسیار آن به دست آغا محمدخان قاجار معروف به اخته خان کشته شد.آغامحمدخان با به دست آوردن شهر شیراز دست به کشتار کسانی که از دودمان زند بودند زد، پسران لطفعلی خان را اخته نمود و دستور تجاوز جنسی به زن باردار و دختر لطفعلی خان زند و دیگر زنان این دودمان را داد. عده ای از وابستگان نزدیک این خاندان را با خود به تهران آورد و در قلعه ای قدیمی در یافت آباد امروزی زندانی نمود که در اواخر قاجاریه توانستند اراضی اطراف را بدست آورند و همانجا اقامت کنند ۰.این بازماندگان جوانمرد زندیه، در دوره پهلوی که مبارزات بر علیه خوانین اغاز شده ایشان بدون مقاومت قدرت را به حکومت مرکزی تحویل دادن یکی دیگر از خاندان زند، معروف به مرتضی خان یافت آبادی موفق به تملک اراضی یافت آباد شدند که البته در رابطه با مالکیت یافت آباد همواره باعبدالحسین میرزا فرمانفرما معروف به شازده فرمانفرمای معروف دایی محمد مصدق واز شاهزادگان صاحب نفوذ قاجار اختلافاتی وجود داشت که در نهایت پس از نزاعی طولانی و خشونت بار در دوران پهلوی با رای دادگاه مالکیت یافت آباد به خوانین زند رسید و مرتضی خان یافت آبادی نیز همچون دیگر اقوام خود جوانمرد و مردم دار بود و به عنوان یکی از پیشگامان اصلاحات ارضی بخش عمده‌ای از زمین‌های یافت آباد را به صورت داوطلبانه به مردم واگذار کرد. مقبره رو به تخریب وی در قبرستان یافت آباد واقع شده است.
حاج ابراهیم کلانتر که به لطفعلی خان خیانت کرده بود یکراست به قاجارها پیوست .
بعد از خیانت بزرگ حاج ابراهیم کلانتر یهودی، لطفعلی خان را در حالیکه در نبرد با دشمنان زخمهای سختی را بر بازو و پیشانی برداشته بود به کرمان نزد خان قاجار بردند. او که خون بسیاری را از دست داده بود با همان حال نزار در برابر آقامحمد خان ایستاد و بدو سلام ندادو بدو تعظیم نکرد.آقامحمد خان نیز دستور داد که اصطبل‌بانانش وی را مورد تجاوز جنسی قرار دهند. میبینیم که موضوع تجاوز جنسی و اخته کردن از زمان قاجاریه باب میشود! فردای آن روز وی را باز به پیش خان قاجار آوردند در حالیکه دیگر هوشی در تن نداشت و آب هم بدو نداده بودند و وی را بر روی زمین می‌کشیدند.به گزارش تاریخنویسان خان قاجار با نیشخند بدو گفت که: «هان لطفعلی خان! هنوز هم غرور داری؟» واپسین شاه زند که دیگر توان سخن گفتند نداشت تنها سرش را بالا برد و با پلنگ دیدگان بدو نگریستو گفت:«من از تو نمی‌ترسم ای اخته فرومایه».این ایستادگی خان قاجار را به خشم آورد و دستور نابینا کردن او را داد.برخی نیز نوشته‌اند که او با دستهای خود چشمهای وی را از کاسه بیرون کشید که دور از واقعیت می‌باشد

لطفعلی خان را آقامحمد خان به تهران برد و پس از چندی دستور کشتنش را داد.مرگ وی را به روش خفه کردن نوشته‌اند.پیکرش را در امامزاده زید در بازار قدیمی تهران به خاک سپردند. ولی به اینجا هم اکتفا نکرد و دستور دیگرش بیرون کشیدن استخوانهای کریم خان زند، بنیادگذار پادشاهی زندیان از آرامگاهش بود، وی استخوانهای نخستین شاه زند را به تهران برد و دستور داد که در زیر پله‌های کاخش جایی که همیشه از آن گذر می‌کرد خاک کنند تا همیشه بر آن پای نهد.این استخوانها تا پادشاهی رضاشاه پهلوی در همانجا ماند تا اینکه رضا شاه کبیر به محض نشستن بر تخت سلطنت، دستور گردآوری استخوانها را با احترام بسیار و به خاک سپردن درآرامگاهی که در خور ایشان ساختند، داد..
از این زمان به بعد حاج ابراهیم خان و اقوام او در دربار قاجار دارای عزت و منزلت شدند و روز به روز، به شاه قاجار نزدیک شدند تا اینکه آقا محمد خان او را به مقام صادرات رساند ولی توسط چند نفر از خدام خود به قتل رسید..
به مجرد قتل وی اغتشاشات در ایران شروع شد تا اینکه فتحعلی شاه از شیراز به تهران رسید، بعد از ورود فتحعلی شاه به تهران بود که حاج ابراهیم اجازه ورود به پایتخت و ملاقات با فتحعلی شاه را یافت. بعد از آن فتحعلی شاه او را به سمت صدر اعظمی خویش انتخاب کرد و تا پنج سال در این سمت باقی ماند. در اواخر سال 1215ه.ق فتحعلی شاه نسبت به وی که برادران و بستگان متعدد خود را در حکومت ولایات و امور دیوانی نصب کرده بود، بد گمان شد و تصمیم به نابودی وی گرفت که در نهایت منجر به قتل وی گردید که نخست چشمان او را میل کشیدند و نابینا کردند و سپاس به قتل رسید.
چاه نکن بهر کسی، اول خودت دوم کسی...

ماخذ
سپهر، محمد تقی؛ ناسخ التواریخ، دورۀ کامل تاریخ قاجاریه، پیشین
سرپرسی، سایکس؛ تاریخ ایران، ترجمۀ سید محمد تقی فخرداغی، تهران، علمی چاپ دوم
افشاری، پروی؛ صدراعظم­های سلسله قاجاریه، پیشین

No comments:

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.