Thursday, March 15, 2012




شا-آریامهر. ..سزای وطن پرستی

رضا شا کبیر در چهارم مرداد ماه ۱۳۲۳ در تبعید   در گذشت . پيکر پاک وی بعد از ژوهانسبورگ به قاهره برده شد و تا روزِ۱۷ شهریور ۲۹ در آنجا  بود ، که در آنروز، به دستور شاهنشاه، پيکر او را با هواپيما از مصر به اهواز آوردند و بوسيلهء همان راه آهنی که ساخته بود از اهواز به تهران منتقل گرديد و در شهر ری بخاک پاکِ ميهن سپرده شد.

 رضا شا کبیر در چهارم مرداد ماه ۱۳۲۳ در تبعید   در گذشت . پيکر ِ پاک ِ وی بعد ها   از ژوهانسبورگ به قاهره برده شد و تا روز ِ۱۷ شهریور ۲۹ در آنجا  بود ، که در آنروز، پيکر ِ ِ او را با هواپيما از مصر به اهواز آوردند و بوسيلهء همان راه آهنی که ساخته بود از اهواز به تهران منتقل گرديد و در شهر ِ ری بخاک ِ پاک ِ ميهن سپرده شد .

پس از تصميم ِ چپاولگران ِ جهانی در کنفرانس ِ گوادولوپ برای سرنگونی ِ رژيم ِ شاهنشاهی و توطئهء روی کار آوردن ِ گجستک، عوام فریبن ۵۷ که  هنوز از بزرگ ابر مرد ِ تاريخ،  هراسان بودند، تصمیم به تخریب مقبره رضا شاه کبیر گرفتند غافل از اینکه شاه فقید،  که از قساوت قلب و نامردی این درنده خویان آگاه بود، تمامی استخوان های پدر را با خود از ایران خارج کرده بود..مقبره بیان گذار  ایران نوین  را با رذالت هر چه تمام تر در هم کوبیدند و بر جای ان یک توالت عمومی ساختند...این است دسترنج  ابر مرد تاریخ ایران که اگر او نبود، امروز کشوری با این وسعت و این جغرافیا بر روی نقشه جهان وجود نداشت.. در کتاب خاطرات  جنایات کار  تاریخ، صادق خلخالی، شرح ماجرا را میخوانیم.. .


ما به دفتر امام رفتیم و طبق معمول ، از هر دری سخن به میان آمد و سپس، امام فرمودند، که زمان ِ آن فرا رسیده است كه مقبره پهلوی خراب شود .
خلخالی در ادامه ميگويد : این ایام مصادف بود با ورود مجدد شاه به مصر و سادات با پناه دادن شاه، می خواست او را در بازگشت به ایران كمك كند ؛ ولی ما می خواستیم به او نشان دهیم كه دیگر در ایران هیچ گونه ریشه و پایه و خانه ای ندارد.
ما آن روز به سپاه رفتیم و فرزند رشید اسلام، آقای عباس دوزدوزانی ، سرپرست سپاه ، امكانات لازم را در اختیار ما گذاشت. ما در حدود دویست نفر ، با هم جمع شدیم و با بیل و كلنگ ، به طرف حضرت عبدالعظیم به راه افتادیم .
من در صحن مطهر حضرت عبدالعظیم برای مردم سخنرانی پرشوری كردم و گفتم : دوره قرار گرفتن بناهای زشت و زیبا در كنار هم ، پس از انقلاب اسلامی به پایان رسیده و مردم مسلمان ایران نمی توانند در كنار مزار ِ چهره های درخشان اسلام ، مقبره جنایتكارانی مانند رضا خان و ناصر الدین خان و … را تحمل نمایند و باید به هر وسیله كه شده ، مقبره های سردمدارن كفر و الحاد تخریب شود .
با صدور فرمان حركت بسوی مقبره پهلوی ، مردم بسیج شدند . آنها در همان دقایق اول خیلی تلاش كردند ، ولی در عمل مشاهده شد كه مقبره به قدری محكم ساخته شده كه بیل و كلنگ بر آن كارگر نیست .
البته مواد منفجره و سایر لوازم را هم تهیه كرده بودیم و ضمناً از طرف ساختمان رادیو و تلویزیون هم آمده بودند تا فیلمبرداری كنند.
یكی سنگ ها را می شكست ، دیگری پله ها را می كند و سومی به در و پنجره حمله می كرد و سر انجام كار به بلدوزر هم كشیده شد .
تعداد بی شماری از مردم تهران برای كمك آمده بودند وفریاد می زدند : مقبره هرچه زودتر باید تخریب شود .
شاید شما ندانید كه این مقبره را تا چه حد محكم ساخته بودند . ما آن را مثقال مثقال می كندیم و بلدوزر و وسایل عادی، بدان كارگر نبود .
سرانجام ، ما مجبور شدیم كه با دینامیت ، مقبره را به تدریج خراب كنیم . هر روز مهندسین و كارشناسان تخریب از كارخانه سیمان ری می آمدند و چه بگویم، متجاوز از بیست روز طول كشید تا آن دكور شیطانی فرو ریخت و به طور کامل تخریب شد
بعد از تخریب صدای شادی از مردم بلند شد و شور و شعف به قدری بود كه غیر قابل وصف است .
بعداً ، امام امت نيز در بیانات خود، تخریب مقبره را تایید كرد و فرمود : كار آقای خلخالی درست است.
ما نه تنها مقبره رضا خان را با خاك یكسان كردیم ، بلكه قبر علیرضا پهلوی و فضل الله خان زاهدی و منصور و دیگر سردمداران فساد را نیز نابود كردیم .
همچنین دستور دادیم که سنگ قبر ناصرادلین شاه را هم بکنند ، اما هر چه مقبره رضا خان را بیشتر می كندیم، حتی اثری از استخوانهای او هم بدست نیامد.
بعدا معلوم شد كه شاه هنگام رفتن  ، استخوان های پدرش را برداشته و با خود به قاهره برده است و حالا در یك جای امن نگهداری می شود 

No comments:

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.