شا_ آریامهر ...
قرون وسطی، دورانی بود که در آن هیچ اتفاق ملاحظه ای نیفتاد. از اختراع چرخ آبی در قرن هشتم و آسیای بادی در قرن یازدهم که بگذریم، فکر جدیدی مطرح نشد. دنیای بطلمیوسی- اروپا و شمال آفریقا سرزمین شناخته شده ان دوران بود و خورشید همه روزه زمین را دور میزد. بهشت بر فراز زمین، جایی در قوس آسمان بود و جهنم در فاصله ای دور زیر پا. پادشاهان با رضایت خداوند بر مردم حکومت میکردند و کلیسا کلیت خود را داشت..دنیای پس از مرگ حتمی بود.. هر چه دانستنی بود حاصل شده بود و تغییری در کار نبود
مهمترین مساله ای که در ان زمان مطرح بود این بود که چند فرشته با هم بر روی یک سوزن جا میگیرند و کلیسا با هر کسی که اصول اولیه اش را زیر سوال میبرد، به شدت مخالفت میکرد.
در قرن چهاردهم حادثه ای اتفاق افتاد که منجر به رنسانس شد و آن طاعون سیاه بود . نیمی از جمیت اروپا بطور سریع و فجیع از بین رفتند و فرقی نمیکرد اگر این افراد کشیش یا اشراف زاده، روسپی یا روستایی باشند. در اینجا بود که توده عامه با این حقیقت که وفاداری به کلیسا به کسی کمک نمیکند، مواجه شدند و ایمان مردم به کلیسا سست شد. ثروت ثروتمندان به دست بازماندگان آنها افتاد در حالیکه قبل از آن خرج کلیسا میشد و اینجا بود که به راههای دیگری برای سرمایه گذاری این ثروت ها اندیشیده شد.. ظهور و پیدایش رنسانس، رهبر و یا شخص خاصی را در پیشاپیش خود نداشت و بیشتر از هر چیز نتیجه فعل و انفعالات و تجمع نیروهای درونی انسانی بود که با نزول بلایی خانمان سوز و فجیع، به عرصه وجود پا گذشت..در پایان تغیر و تحول ناشی از مرگ سیاه، توده مردم از خود میپرسید؛ آیا میتوانیم به مقامات زمانه، خواه کلیسا باشد، خواه دولتها و شرکت ها اجازه دهیم به جای ما فکر کنند؟
آیا اکنون ما نیز میتوانیم از آرمانهای رنسانس، یعنی آگاهی از قدرت و توانمندی بالقوه انسان برای رویارویی با تکاپوهای خودمان بهره گیریم؟؟؟ امروز که ما در برابر هجوم داده های اطلاعات ی قرار داریم، دارای امکانات، آزادی و امکان انتخاب بیشتر هستیم و دوران بلای سیاه را میگذرانیم ..آیا میتوانیم از تمامی این امکانات در جهت نابودی طاعون سیاه کشورمان استفاده صحیح ببریم؟ آیا چیزی کم داریم؟؟ یا باید منتظر یک کشتار جمعی که عامل آن هر چیزی میتواند باشد، باشیم
No comments:
Post a Comment
Note: Only a member of this blog may post a comment.