Thursday, March 15, 2012

کوچک جنگلی و رضا شاه کبیر..

 شا_آریامهر ...
متاسفانه در زمانیکه باید تاریخ کشورمان را میخواندیم، نخواندیم و با همین بی توجهی زمینه جولان دادن روشن فکران کژدل و تاریک اندیش را فراهم کردیم تا برای ما بزرگ نمایی و قهرمان سازی کنند و از بزرگان و ناجیان راستین ایران غافل بمانیم و راه را برای خیانت پیشگان با دست خود باز کنیم..در مورد تهی مغزانی که شاید حتی با وجود داشتن نیتی خوب ناخواسته و بدلیل کوته فک...ری و بستگی ذهنی به این مملکت خیانت ورزیدند و دیگر تهی مغزان به بزرگ نمایی آنان پرداختند و داد سخن دادند که بدلیل نا آگاهی یا کینه و دشمنی، در بسط این دغل بازیها کوشیدند و نتیجه آن است که نسل امروز هنوز فرق بین خادم و خائن را تشخیص نداده و تصوری غلط از آنان دارد..
یکی از این خیانت کاران که ناخواسته و به نام مبارزه و حکومت اسلامی واحد، تکه ای دیگر از سرزمین مان را از آن جدا کرد، میرزا کوچک جنگلی است که در نهایت نادانی منجر به جدایی گیلان و مازندران از ایران شد و آن سرزمین را جمهوری مستقل سرخ گیلان نامید و در نهایت ناخواسته آن را دو دستی تقدیم روسیه کرد که اگر رضا شاه کبیر یا سردار سپه وقت سر نرسیده بود، امروز گیلان و مازندران زیبای ما نیز همچون گرجستان و ارمنستان، جزو خاک خیانت پیشه شوروی سابق بود..در این میان داستانها از دشمنی سردار سپه و دستور جدا کردن سر وی از بدن!!!! شنیده میشود که هرگز صحت نداشته به قولی داستان مورچه و کله پاچه ای بیش نیست و حقیقت داستان را در اینجا میخوانیم ولی قبل از آن لازم میدانم تا هزاران درود دیگر بر روان پاک رضا شاه کبیر، ناجی ایران پاره پاره، بفرستم.. رضا شاه در حالی به یاری این سرزمین شتافت که
1- در شمال، «ميرزا كوچك خان جنگلي» سر به طغيان برداشته و اعلام جمهوري و استقلال كرده بود و قصد داشت خاک گیلان را از ایران جدا کند.
2- «كلنل محمدتقي خان پسيان» قصد داشت خراسان را از خاك ايران جدا كرده و همانند ميرزاكوچك خان، اعلام جمهوري کرده بود.
3- «شيخ محمدخياباني» آذربايجان را آزادستان اعلام كرده بود و در آنجا استقلال اعلام نموده بود.
4- «اسماعيل آقا سيمتقو» قسمتي از كردستان را در اختيار داشت و قصد جدايي داشت.
5- «نايب حسين كاشي» سر به نافرماني برداشته و خود را همه‌كارة كاشان و آن نواحي مي‌دانست.
6- «شيخ خزعل» با كمك انگليسي‌ها خوزستان را از ايران جدا كرده بود و آنجا را عربستان مي‌خواند
.درود و سلام نظامی ای ابر مرد ایران

آخوند میرزا کوچک ، از اولین رهبران جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران معروف به جمهوری سرخ گیلان بود. نام او یونس و لقب او میرزا کوچک بود. پس از آن که خواندن و نوشتن را در یکى از مکتب خانههاى زادگاهش آموخت. درنوجوانى علوم دینى و قرآن روى آورد و چندین سال در مدرسه حاجى حسن واقع در صالح آباد و مدرسه جامع رشت به یادگیرى فقه و اصول پرداخت. او در سن ۲۸ سالگى حوزه علمیه به درجه اجتهاد در آمد. وی تحت تاثیر اندیشههاى آخوند خراسانی به حوزه عمل سیاسی روی آورد و درهمین زمان بود که با گرویدن به اندیشه اتحاد دنیای اسلام تشکیلات نظامی را بوجود آورد تا به نجات کشور بپردازد و رهبرى روحانیت رشت را در انقلاب مشروطه به عهده گرفت. در این زمان روسیه طی اولتیماتومی به ایران خواستار اخراج مورگان شوسترامریکایی از کشور شد . آخوند میرزا در ماجرای اولتیماتوم روسیه به ایران که منجر به تعطیلی مجلس شد در ردیف مخالفان قبول اولتیماتوم در آمد . بر اساس قرار داد ۱۹۰۷ ایران میان روس ها و .که پس از نهضت جنگل را پایه ریزی کرد جنگلی ها تازمانی که تزارها ، قدرت را در دست داشتند به مبارزه و مخالفت با آنان پرداختند . اما در آغاز پیروزی انقلاب اکتبر روسیه ، روابط جنگلی ها با روسیه تبد یل به روابط حسنه شد. در سال ۱۲۹۹ خورشیدی روس ها تاکتیکی جدید بکار گرفتند و به آخوند میرزا کوچک پیغام دادند که حاضرند با وی همکاری کنند .. در اردیبهشت ۱۲۹۹ خورشیدی، ارتش سرخ تحت عنوان سرکوبی ضد انقلاب!! وارد انزلی شد. میرزا با فرمانده آنان دیدار کرد وپس از توافق با بلشویک ها در رشت اعلام حکومت جمهوری کرد ..این در حالیست که روسها وی را به عنوان مهره ای در جهت بدست آوردن مازندران ضروری میدانستند و از قبل نقشه تسخیر مازندران را به کمک جیره خواران خود چون حسن پیشه وری و خالو قربان، ریخته بودند ولی عقل و شعورو درایت و پیش بینی آخوند میرزا که تنها به فکر برقراری حکومت سراسری اسلامی بود، در این سطح نبود که بداند یک اجنبی هیچگاه بدون داشتن اهداف پلید در اعلام جمهوری در استانی از کشوری دیگر، پیش قدم نمیشود.!!
پس از توافق جنگلی ها با روس ها، سران نهضت به رشت آمدند و در این شهر اعلام حكومت جمهوری كردند. آنان ضمن انتشار اعلامیه ای با عنوان «فریاد ملت مظلوم ایران از حلقوم فداییان جنگل» به مفاسد دستگاه حاكمه ی قاجار و جنایات انگلیسی ها اشاره كردند. و در پایان نظریات خود را به شرح ذیل اعلام داشتند:
1- جمعیت انقلاب سرخ ایران، اصول سلطنت را ملغی كرده، جمهوری را رسماً اعلام می نماید.
2- حكومت موقت جمهوری، حفاظت جان و مال عموم اهالی را به عهده می گیرد.
3- هر نوع معاهده و قراردادی را كه قدیماً و جدیداً با هر دولتی منعقد شده است، لغو و باطل می شناسد.
4- حكومت موقت جمهوری، همه ی اقوام بشر را یكی دانسته، تساوی حقوق درباره ی آنان قائل است و حفظ شعایر اسلامی را از فرایض می داند.
او بارها در برابر مردم گیلان هدف از نهضت خود را احیای قوانین اسلام اعلام كرد . همراهی بلشویک ها با میرزا کوتاه مدت بود وپس از چندی اعضای حزب کمونیستی عدالت به رهبری احسان الله خان و خالو قربان که دویار پیشین وی بودند، قدرت را به دست گرفتند و حکومت جمهوری در گیلان شکل گرفت ..
در این هنگام بود که رضا خان سردار سپه وارد کارزار شد و به حمله علیه جنگلی ها پرداخت . در این میان بسیاری از قوای متفرق جنگل که تحت فشار شدید قرار داشتند پس از یک دوره مبارزه به سردار سپه تسلیم شدند . خالو قربان خود را سریعا به سردار رضا خان تسلیم کرد.
آخوند میرزا کوچک همراه با گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عشقش عظمت خانم فولادلو، به طرف کوه‌های خلخال حرکت کردولی دچار بوران و طوفان گرد و سرانجام زیر فشار سرما و برف از پای در آمد..
خبر درگذشت آخوند میرزا، به گوش محمدخان سالارشجاع برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهانش بود، رسید. وی به همراه شماری تفگچی به خانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد منع کرد. سپس دستور داد یکی از طالش‌های همراه وی که رضا اسکستانی بود، سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند. محمدخان سپس سر را نزد برادرش امیر مقتدر در ماسال برده و آنگاه به رشت برده و تسلیم فرماندهان نظامی رشت کرد. سرآخوند میرزا کوچک تا مدتها دررا در مجاورت سربازخانه رشت، درجایی که معروف به انبار نفت نوبل است، معرض تماشای مردم بود و سپس خالو قربان سر میرزا را به تهران به نزد سردار سپه فرستاد. سردار سپه به محض با خبر شدن از این موضوع بر خالو قربان غرید و دستور دفن فوری سر آخوند میرزا را صادر کرد. بعدها یکی از یاران قدیمی میرزا بنام کاس آقا حسام سرآخوند میرزا از گورکن تحویل و به رشت برده و در مقبره ای موسوم به سلیمان داراب بخاک سپرد

No comments:

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.