Saturday, August 25, 2012

تاکید‫های ‫مکرر شاهزاده رضا پهلوی بر موضوع بسیار مهم "رفراندوم

 کوروش ایرانی
تاکید‫های ‫مکرر شاهزاده رضا پهلوی بر موضوع بسیار مهم "رفراندوم (همه پرسی)" پس از سرنگونی ‫جمهوری اسلامی، برای تعیین نوع نظام، یا جمهوری یا پادشاهی پارلمانی در فردای ایران


اتحاد برای همه پرسی
========================================================================


Press conference at the National Press Club in Washington. Photo by J. Javid
Citizen Pahlavi
Holding on to the monarchy will not do him any good

January 25, 2001
The Iranian

"...the people should decide in a referendum what form of government they wish to have."
http://www.iranian.com/Opinion/2001/January/Pahlavi1/index.html

===========================================================================

"REFERENDUM BEST AND PEACEFUL WAY TO CHANGE REGIME IN IRAN"

REZA PAHLAVI
PARIS 11 Oct. (IPS) Prince Reza Pahlavi,
http://www.iran-press-service.com/articles_2002/Oct_2002/reza_pahlavi_interviews_111002.htm
=====================================================================================

در پاسخ به پرسش نوع نظام آینده کشور و اینکه آیا میخواهید پادشاه ایران باشید؛ شاهزاده پاسخ میدهد:

‫"این بسته به انتخاب مردم ایران از راه یک رفراندوم ملی خواهد بود."


‫از دقیقه ۳:۱۷

An interview with Reza Pahlavi by Barbara Walters from 2002
www.youtube.com/watch?v=VBM4GcYf3jg
============================================================================

رفراندوم رفراندوم، این است شعار مردم - بیست و پنجم بهمن، فریاد آزادی
 Sunday, February 12th, 2012 by رضا پهلوی

Reza Pahlavi




 
‫این روزها را با گرامیداشت خاطره دو فرزند دلبند سرزمینمان، محمد مختاری و صانع ژاله و همچنین همه جانباخته گان راه آزادی گرامی می داریم. به دل شکسته و پر از اندوه و روح خستگی ناپذیر مادران و پدران محمد مختاری، صانع ژاله، سهراب، ندا و دیگر فرزندان دلیر و جاودان این سرزمین ، سوگند که تا آخرین نفس و با تمام نیرو به دادخواهی خون همه فرزندان ایران بر خواهیم خاست و تا آزادی همه زندانیان سیاسی-عقیدتی از پا نخواهیم نشست.
 

  رفراندوم، رفراندوم
  این است شعار مردم
 

‫‫خداوند نگهدار ایران باد
‫رضا پهلوی
http://www.rezapahlavi.org/details_article.php?article=572

=========================================================================================

رضا پهلوی درمصاحبه با سردبير كيهان لندن

تفاوت دو رفراندوم را بدقت تشريح كرد

رفراندوم و صف آرائی

مخالفان و موافقان آن
 

اصل پنجاه و نهم
در مسائل بسيار مهم اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي ممكن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسي و مراجعه مستقيم به آرا’ مردم صورت گيرد.در خواست مراجعه به آرا عمومي بايد بتصويب دوسوم مجموع نمايندگان مجلس برسد.
 "رفراندوم" بعنوان آخرين راه حل ممكن براي خروج از بن بست سياسي در جمهوري اسلامي روز به روز  دقيق تر  و همه جانبه تر از سوي نه تنها گروهها و سازمان هاي داخل و خارج از حاكميت، بلكه از سوي اقشار مختلف كشور مطرح مي شود.شعار مهم تحركات اخير دانشجويان در تمام دانشگاه هاي كشور "رفراندوم" بود, كنگره جبهه مشاركت ايران اسلامي، آنگونه كه دبيراول اين جبهه "محمدرضا خاتمي" در نطق افتتاحيه خود بيان داشت ظرفيت هاي اصل 59 قانون اساسي براي اعلام همه پرسي در كشور را در دستور كار خود قرار داد كه نتايج بحث هاي كنگره در اين باب احتمالا در قطعنامه پاياني كنگره بازتاب خواهد يافت.
بدنبال انتشار گزارش محمد رضا خاتمي  به كنگره فوق العاده جبهه مشاركت ايران اسلامي، يدالله اسلامي، عضو ”شوراي هماهنگي گروه‌هاي دوم خرداد“ كه جبهه مشاركت نيز در آن حضور دارد، بعنوان نتايج مذاكرات و مباحثي كه در روزهاي اخير بين احزاب و سازمان هاي عضو اين شورا وجود داشت گفت:
گروه‌هاي دوم خرداد، در اكثر مباحث، به توافق رسيده‌اند ... در جلسات شوراي هماهنگي، در مورد مسائل روز از جمله رفراندوم،  بحث صورت گرفته و مي‌گيرد تا تمام گروه‌ها در مورد آن به توافق برسند و روي زمان، چگونگي و مباحث آن در حال اجماع نظر هستيم.
جبهه مخالف اصلاحات در جمهوري اسلامي كه بشدت نگران همه پرسي پيرامون انحلال و سلب اختيار از نهادهاي انتصابي به سود نهادهاي انتخابي است، آشكارا با انتشارات مقالاتي در روزنامه كيهان، قدس، رسالت و جمهوري اسلامي با اين همه پرسي مخالفت مي كند.در ميان اين نشريات، روزنامه كيهان شتابزده تر و بي منطق تر از بقيه بحث انحلال مجلس را پيش كشيده است.حسين شريعتمداري سرپرست كيهان و نماينده ولي فقيه ( البته ولي فقيه در جمهوري اسلامي مجهول الهويه و مجهول المكان است و همه جا صحبت از مقام رهبري، رهبر و مقام عظماي ولايت است، زيرا شرايط فقهي در رهبر كنوني جمهوري اسلامي جمع نيست!) در مصاحبه با خبرگزاري دانشجويي ايسنا خبر از تدارك حمله سراسري به اصلاحات و اصلاح طلبان داد و اين يورش را حتي خونين توصيف كرد.اين كه چنين خيز و اقدام جنون آميزي با چه عواقب و عوارضي همراه خواهد بود و از تاك نشاني خواهد ماند كه يادي هم از تاك نشان بشود يا نه آنقدر اهميت ندارد كه وحشت و هراس رهبران و سران مافياي اقتصادي در جمهوري اسلامي از رفتن به سوي همه پرسي اهميت دارد.اظهارات حسين شريعتمداري پيش از آنكه معناي حمله بدهد، معناي فرار به جلو را مي دهد!!
48 ساعت پس از اين مصاحبه، روزنامه كيهان از يك مصاحبه حداد عادل سخنگوي فراكسيون اقليت مجلس كه به موجب يك توافق و با توجه به نسبتي كه با رهبر جمهوري اسلامي دارد خارج از ليست به درون مجلس ششم آورده شد، جمله اي را گزين كرده و  با عنواني كه مضمون انحلال مجلس را داشت منعكس ساخت.همچنين فراكسيون اقليت مجلس اعلام كرده است احتمالا هنگام راي گيري پيرامون لوايح دولت از مجلس خارج خواهد شد تا آن را از اكثريت ساقط كند0 همين تهديد نيز خود نشان مي دهد كه تصويب لوايح و رد آن در شوراي نگهبان و يا حتي نفرستادن آن به شوراي نگهبان و مراجعه مستقيم به مردم براي تائيد آن تا چه ايجاد وحشت در مافياي ثروت و قدرت كرده است.با آنكه بهانه اوليه براي رفتن به سوي رفراندوم لوايح دولت است، اما همگان مي دانند كه در صورت رفتن به سوي رفراندوم، حتي براي تاييد همين لوايح نيز مردم يكبار ديگر در وسيع ترين شمار ممكن به اصلاحات و عليه نهادها و شخصيت هاي انتصابي در جمهوري اسلامي راي خواهند داد.
معضل بزرگي كه اكنون پيش روي مخالفان اصلاحات است، آنست كه آنها از تريبون هاي نماز جمعه، از سيماي جمهوري اسلامي، از مطبوعات و در سخنراني و مصاحبه هاي خويش، مدعي سخنگوئي از طرف مردم شده اند. حتي رهبر جمهوري اسلامي نيز در آخرين ديدارش با مقامات كشور اعلام كرد كه براي حل مشكلات كشور مردم را ممكن است به صحنه فرا بخواند.به اين ترتيب و براي يك فراخوان مدني و بدور از خشونت هيچ راه حلي جز موافقت با رفراندوم نيست و هر گونه مخالفت با رفراندوم عملا نه تنها مردم را بيشتر متوجه ضرورت برگزاري آن مي كند، بلكه مخالفان آن را بيش از پيش طرد مي كند0 اين همان نكته ايست كه روزنامه رسالت در سرمقاله روز يكشنبه خود آن را مطرح كرد و جناح راست و مخالفان اصلاحات را از مخالفت علني با رفراندوم و برانگيخت مردم عليه خود برحذر داشت!




در مصاحبه اختصاصی با سردبير كيهان لندن


با رفراندوم رضا پهلوی


جمهوری اسلامی می رود!

 
هوشنگ وزيري سردبير هفته نامه كيهان چاپ لندن با رضا پهلوي، فرزند ارشد آخرين شاه ايران مصاحبه اي انجام داده است.اين مصاحبه در فاصله اندكي پس از  مصاحبه مطبوعاتي اخير رضا پهلوي در تالار خبرنگاران وابسته به وزارت خارجه امريكا منتشر شده است. ( در شماره ديروز فشرده مهم ترين نكات مصاحبه تالار خبرنگاران را بخوانيد)
رضا پهلوي در مصاحبه با هوشنگ وزير چند نكته قابل درنگ و توجه مطرح كرده است، كه در قياس با آنچه كه در كشور در ستيزي با اصلاحات و اصلاح طلبان دنبال مي شود قابل تامل است.اين ستيز عملا  اصلاحات را در داخل ايران و در چارچوب قانون اساسي جمهوري اسلامي ناممكن مي نماياند و نا اميدي مردم از اصلاحات در داخل كشور را به اميدواري به نجات دهنده اي در خارج كشور معطوف مي سازد.
رضا پهلوي در اين مصاحبه، پس از آنكه جمهوري اسلامي را اصلاح ناپذير اعلام مي كند، با دقت كامل ديدگاه خود در باره رفراندوم را بيان مي كند و تفاوت اين رفراندوم و آن رفراندومي كه اصلاح طلبان در چارچوب قانون اساسي و براي نجات انقلاب 57 از سقوط كامل مطرح مي كنند تشريح مي كند.
بخش ديگري از مصاحبه رضا پهلوي معطوب به حقوق اقليت هاي قومي و مذهبي است كه بي ترديد با توجه به واقعياتي كه امروز در ايران و با تقسيم جامعه به انواع غير خودي ها و سكان داري يك گروه اندك و اقليت بنام خودي بيان شده است. با توجه به اينكه پيشتر اخباري در باره مذاكرات توام با تفاهم رضا پهلوي با برخي فعالان كرد ايراني در كشور كانادا منتشر شده بود، اظهارات وي در اين زمينه نيز مي تواند متاثر از آن مذاكرات  باشد.
چند نكته محوري مصاحبه رضا پهلوي را در زير مي خوانيد:
تفاوت دو رفراندوم
1- امروز تلاش زمامداران جمهوري اسلامي  اين است كه جدايي دين و دولت را به صورت امري مغاير با دين، يا اصلاحات را به معناي مخالفت با اسلام وانمود كنند، در اصل براي دفاع از حكومت نامشروع خودشان است نه براي دفاع از دين آنها گهگاه اين شعارهايشان را زيركانه عنوان مي كنند ولي زيركي آنها در برابر آگاهي روز افزون مردم ايران ديگر كارساز نيست مثلا هنگاميكه مساله همه پرسي مطرح است، برخي از آنها مي گويند همه پرسي براي اصلاح قانون اساسي جمهوري اسلامي، حال آنكه همه پرسي كه ما به دنبال آن هستيم با اصلاح قانون اساسي جمهوري اسلامي كار ندارد، بلكه اساس و بنياد اين قانون اساسي را زير سئوال مي بريم. همه پرسي اي كه ما از آن صحبت مي كنيم، براي  برچيدن حكومت ديني است تا اين حكومت جاي به يك حكومت دمكراتيك بسپارد كه جدايي دين و دولت از لوازم ناگزير آن است .
حضور در داخل كشور
2- براي من پيش بيني اين امر مشكل است كه كدام سناريو به صحنه خواهد آمد. ترجيح مي دهم در آن لحظه در مملكت خودم باشم و سهم خود را در آنجا ادا كنم در برخي موارد، رهبري از خارج آغاز شد و با حركت به سوي داخل توانست كار را به انتها برساند بخش بزرگ جنبش مخالفت با رژيم در داخل كشور است به هر حال اگر كار به جايي برسد كه حضور مرا پيش از سرنگوني رژيم در داخل ايجاب كند، احتمال اينكه من در داخل كشور باشم به هيچ وجه منتفي نيست همه چيز بستگي به اوضاع و احوالي دارد كه پيش خواهد آمد .
نياز به دولت ا نتقالي
3- در فاصله سرنگوني اين حكومت و برگذاري همه پرسي، ما به يك دولت انتقالي نياز داريم كه بتواند شرايط همه پرسي را به بهترين وجه ممكن برگزار كند گذار از اين مرحله بسيار مهم است.
حقوق اقليت هاي قومي و مذهبي
4- به نظر شخص من قدرت دولت مركزي بايد محدود باشد و دولت مركزي به نگاهداري تماميت ارضي كشور، توزيع عادلانه ثروت و دفاع از حقوق مردم بپردارد ولي بسياري مسائل هست كه دخالت در آنها اصلا در حد دولت مركزي نيست.
 



 


http://ettelaat.net/reza_p.htm


--


بیاییــد همه به ایـران فکر کنیم
‫اپــوزوسیون را سـازمان و گستــرش دهیم

‫اعتصابهای همگانی و نافرمانیهای مدنی را فراگیر سازیم

Sunday, August 19, 2012

هموطن، برخیز و دهان تجزیه طلب را از خاک وطن پر کن



...هموطنان، در روزهای اخیر در مورد مصنوعی  بودن این زلزله ها و قصد رژیم مبنی بر ناراضی کردن مردم مناطقی خاص از ایران و همکاری با گروه های تجزیه طلب زیاد گفتیم. اینکه رژیم جهت بقای  خود به دول خارجی برنامه ریز تقسیم ایران باج داده است تا با آنان همکاری کند بر هیچکس پوشیده نیست و بدلیل اینکه سران جمهوری اسلامی در صورت خیزش مردم هیچ جایی برای فرار ندارند و حتی به قطعه ای از خاک ایران هم راضی هستند، برایشان فرقی نمیکند چه میزان از خاک و وسعت ایران بر نقشه جهان باقی بماند. مهم این است که آنها بهمراه پولها و ثروت کلانشان در ان جا شوند.


هم میهن گرامی، همانطور که در یاری رسانی به مردم داغدیده آذربایجان نشان دادی که همه ایران سرای من است و همه هم میهنان ما از یک جنس و همه برادران و خواهران ایرانی ما هستند، امروز نیز باید در حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی کشورمان چون شیر غران برخیزیم و بر گرازان و کفتاران آشوب طلب و تجزیه طلب یورش بریم و فریاد های تجزیه طلبییشان  را از گلو درنیامده، همانجا خفه کنیم.


ایران خون من است، گوشت من است، پوست و استخوان من است. ایران همه آن چیزیست که دارم..ایران حیثیت  و آبروی من، تار و پود من، میراث پدرانم و هدیه من به فرزندانم است.


ایران سرای من است. من ایرانیم. من کردم، بلوچم، آذری ام، خوزستانی ام، بختیاری ام، مازندرانی ام، پارسی ام و چو ایران نباشد تن من مباد، بدین مرز و بوم زنده یک تن مباد.


هموطن، برخیز و دهان تجزیه طلب را از خاک وطن پر کن تا در عین خاموش شدن، طعم خاک وطن را بچشد بلکه چیزی بنام غیرت در رگ هایش جریان یابد و بداند اینبار دهانش را پر میکنیم و بار دیگر در همان خاک دفنش میکنیم


هموطن قسمتی از ناله ها و آشوبهای این نامردمان را اینجا بخوان و ببین چطور با واژه ها و جملات کاملا مهندسی شده به ایجاد تفرقه مابین اقوام مختلف ایرانی پرداختند و چطور دولتی را که تا امروز جمهوری اسلامی و دجال مینامیدند، امروز دولت "ایران"  مینامند تا بتوانند قومی را مثلا "ملت ترک" و بقیه ایران را "ایرانی" بخوانند و بین ایندو دیوار بکشند. اینها جز مزدوران کثیف جمهوری اسلامی نیستند. رژیم  به مردم زلزله زده عمدا  بی توجهی  کرد تا عواملش دست به نوشتن و پخش کردن چنین نامه هایی بزنند .این اولین و آخرین نامه نخواهد بود بلکه با سیاستی از پیش تعیین شده، سیلی از این نامه ها در راه خواهد بود


نویسنده این مطلب پس از مقایسه ای بی منطق بین  زلزله بم و آذربایجان، چنین ادامه میدهد:

اما در آذربایجان چنین نبود و نیست ... آری چنین نبود و نیست!<<<<<<<

 ای برادر! ای خواهر! ای پدر! ای مادر! درد از جنس دیگری هست. مدیریت این دو بحران، به خاتمی و احمدی نژاد بستگی زیادی ندارند. در این جا سخن از "متن و حاشیه"، سخن از "دو سرزمین متفاوت"، سخن از "هم خونی و غیر هم خونی" سخن از "هم زبانی و غیر هم زبانی"، سخن از "خودی و غیرخودی"، سخن از "استعمار و مستعمره"، سخن از "تفاوت انسان ها و برتری درجه انسانیت بعضی بر بعض دیگر"، سخن از "تبعیض در میان فارس و ترک"، سخن از "نگاه متفاوت به نژادها"، سخن از "نژادپرستی پست" است. سخن از برتری نژادی بر نژاد دیگر است. سخن از نوع نگاه به کسانی است که در ایران زندگی می کنند. سخن از اندیشه، از تفکر حاکم در میان ایرانیان است<<<<<<<

و در این قسمت بعد از اینکه تاکید میکند، دولت کمکی نکرد ولی مردم از همه جا به کمک زلزله زدگان شتافتند، با بی انصافی هر چه تمامتر چنین ادامه میدهد توجه کنید که "ایرانی" در همه جا با چه دقتی مهندسی شده است:

>>>>>>من که نمی توانم بپذیرم ولی آیا تو می توانی قبول کنی که در دو حادثه بم و آذربایجان، "خودی" و فارس بودن و در مرکز قرار داشتن، بسیار مهمتر از "ترک" بودن و حتی انسان بودن هست؟ آیا ترک در این جا غیر خودی جلوه نمی کند که آن چه به خانه و خودی حلال است، به مسجد حرام است. ما ترک ها برای شما و ایران، مسجد هم نیستیم.

در ایران تو، خود آذربایجان و اخبار آذربایجان  به قدری بی اهمیت بود و هست که برای مدت ها و روزها خبر زلزله آن به صفحه روزنامه ها، هفته نامه ها، شبکه ها و کانال های رنگارنگ رادیوها و تلویزیون های داخلی ایران راه نیافت. با گذشت این همه ایام از آن فاجعه، هنوز هم تیتر اول و دوم روزنامه ها و نشریات و اخبار شبکه های خبری ایرانی را اشغال نکرده است.

مسئولان درجه اول سیاسی و دینی و اداری تا یک هفته، آذربایجان را به حساب نمی آوردند. یک تسلیت خشک و ساده و دریغ از یک سفر شتابان.

من: روزنامه نگار آزاد و مستقل- اهل تبریز – تبعیدی به کانادا، کشور ایران را لایق نمی دانم تا کشور و ملت آذربایجان جنوبی با آن ها در یک کشور بمانند و تلاش خواهم کرد تا ایران را تجزیه بکنم. هر کشور و ملتی که در این راه کمکم کند، دستشان را به گرمی خواهم فشرد>>>>>.

ایرانی به پا خیز! خاک میهن در خطر است..ایرانی کاوه، آرش و سهراب و فردوسی، نادر شاه و آریو برزن، کوروش و پاسارگاد، در خطر است. ایرانی میراث تو، دسترنج دلیران و سر به داران و امیران کشور تو را به فروش گذاشتند برخیز و سر به دار ده برای آنان که برای تو سر به دار دادند  ..سر به باد ده پرچم ایران را در سراسر خاک ورجاوند و گهر بارش افراشته نگاه دار..

Friday, August 17, 2012

در سوگ آذربایجان



گفتم گر ز گیتی    جور و درد سهم ما بود    سهمم همه بدادی        دیگر امان ندارم
گفت بهر چه نشستی    که امان و قدح تو    بس خرد و نا چیزاست     بر من که سیری ندارم

Wednesday, August 15, 2012

.....نقشه جدایی آذربایجان از ایران


 پروژه ای طراحی شده بسیار ماهرانه که سر انجام به جدایی آذربایجان از ایران می انجامد..مراحل این پروژه عبارت بودند از:

انجام انفجار
بی اعتنایی رسمی مسولین و نادیده گرفتن مردم مصیبت دیده
عدم پوشش ر
سانه ها
خودداری از پذیرش کمکهای بین المللی به منظور جلوگیری از افشای انفجار
خود داری از رساندن کمکهای مردمی

ایجاد زمزمه های تجزیه طلبان از طریق رسانه های مزدوری چون بی بی سی و همنطور پانتورکها بطور سازمانی
ایجاد دلشکستگی و نارضایتی در مردم زلزله دیده و ایجاد گرایش عدم تعلق و تفکر بیگانه بودن

در نهایت آماده سازی مردم منطقه برای جدایی

پروژه جدایی:

حمله نظامی
نابودی زیر ساخت ها که از سالهای ۱۹۷۳ به بعد بطور اکید پیگیری و دنبال شده
ایجاد بحران هویت
ایجاد فقر و نارضایتی

ضربه نهایی: جدایی ایران و اجرای نقشه تقسیم ایران بر ۵ برنارد لوییز انگلیسی

Sunday, August 12, 2012

حضور شاهنشاه در محل، ۶ ساعت پس از زلزله طبس


شاهنشاه آریامهر ۶ ساعت پس از رویداد زلزله، در طبس حاضر شدند و به مناسبت زلزله طبس، جشنهای چهارم و نهم آبان را بلافاصله لغو کردند

زلزله مصنوعی و اجلاس مفتخوران




شاهنشاه آریامهر ۶ ساعت پس از رویداد زلزله، در طبس حاضر شدند و به مناسبت زلزله طبس، جشنهای چهارم و نهم آبان را بلافاصله لغو کردند. امروز رژیم ایرانی ستیز، نگران طرز فکر اسرائیل در مورد برگزاری اجلاس غیر متعهد ها در تهران و کمک ترکیه برای براندازی رژیم سوریه است. آنچه میبینید تیتر روزنامه های کشور یک روز پس از وقوع زلزله مصنوعی  رژیم در آذربایجان است که منجر به قتل جمع کثیری از هموطنان ما شد. در حالیکه کودکان میهن در زیر آور به سر میبرند و پتو و آب آشامیدنی ندارند، رژیم خود راآماده پذیرایی از ۷۰۰۰ مفت خور اسلامی کشورهای مگس نشان کرده است که شکم های گرسنه خود را به مدت یک هفته از خون ملت ایران پر کنند. هزینه سفر، هتل و پذیرایی و گردش ایشان توسط رژیم ددمنش با پول خون ایرانیان پرداخت شده و برای جلوگیری از هرگونه اعتراض ملت گرسنه که در صف های مرغ مییستد، برای این یک هفته و در صورت لزوم حتی به مدت بیشتر، اعلام حکومت نظامی کرده است. آیا باز هم باید سکوت کرد و نظاره گر بود؟ آیا وقت آن نرسیده که به خونخواهی ملت مظلوم بی گناه که رژیم برای پرهیز از حمله نیروهای بین الملل آنها را کشته و در صدای و سیمای خود به سکوتی مرگبار پرداخته، برخواست؟ ایرانی کجایی که انسانم آرزوست

Saturday, August 11, 2012

پروژه زلزله رژیم


ایجاد بحران، غذا ی اصلی رژیم

رژیم تهران با بحران زنده است. پس از زبان درازی ها و شاخ و شانه کشیدن های چند هفته اخیرکه هدفی جز قدرتمند نشان دادن و حالت تدافعی در برابر نا آرامی های و مشگلات ناشی از ورشکستگی اقتصادی نداشت، رژیم به پروژه زلزله خود نزدیک و نزدیکتر میشود. زلزله امروز تنها بخش کوچکی از این پروژه را شامل میشود و بخش اصلی آن، در چند هفته آینده، و پس از انعکاس کامل خبر امروز در رسانه های بین المللی، در تهران روی خواهد داد. هموطنان بدانید که زلزله تهران بس بزرگ خواهد بود و کمپ های مخصوص زلزله را هم برای  اسکان سپاه در خارج از تهران آماده کرده اند. کمترین فایده اینکار، دریافت کمکهای بین المللی و پر کردن خزانه خالی و بیشترین آن اینکه دیگر هیچ دولت خارجی، به یک کشور زلزله زده حمله نخواهد کرد. ایجاد زلزله با انجام انفجارهای هسته ای در عمق زمین کاری بس آسان است. همانگونه که زلزله بم را ایجاد کردند و مردم بم، با وجود دریافت کمکهای جهانی، هنوز در چادر بسر میبرند. چرا زلزله فقط بر روی کمربند تجزیه روی داد؟ استانهای گیلان، آذربایجان و کردستان؟ که همگی توسط تجزیه طلبان تهدید میشوند؟ آیا در روزهای آینده باید شاهد زلزله های دیگری در خوزستان و بلوچستان باشیم یا به زلزله تهران اکتفا خواهند کرد؟

آیا بهتر نیست ملت مصیبت پرور اسلام پناه، بجای دست روی دست گذاشتن و منتظر شدن برای رفتن به استقبال بلایای آسمانی که بسیار سهل تر از اعتراض به اعمال حیوانی و غیر اسلامی رژیم خون و جنایت است، به باز پس گرفتن حق خود اقدام کند؟ کدام هزینه بیشتر است؟ مردانه ایستادن در برابر زور و شکنجه یا سرگشته و ترسان پنهان شدن در کنج خانه ها و دست و پنج نرم کردن با فقر و تحقیر و صف مرغ تا روز خرابی سقف چهاردیواری ترس بر سر فرزندانمان؟

ایرانی اندیشه کن تا ایران آزاد شود   

..خمینی، سوغات بریتیش پترولیوم به جهان! روایتی ناگفته از ۲۸ مرداد و عواقب آن، یکبار برای همیشه





   















کمپانی نفت انگلیسی "انگلو- ایران اویل" که پس از سال ۱۹۵۴، بریتیش پترولیوم نامیده شد، و پس از ملی شدن نفت در سال ۱۹۵۱  توسط دکتر محمد مصدق ناچار  به ترک ایران گردید، با گستاخی تمام از امریکا خواسته بود که آنها را در اجرای نمایشنامه‌ی خود یاری کند. نیرنگ مدیران کمپانی بریتیش پترولیوم برای جلب حمایت امریکا این بود که ایران در خطر گرایش به کمونیزم قرار دارد و سازمان جاسوسی آمریکا "سی آی ای" خریدار این کالا شد. نا گفته نماند که این کمپانی در سال ۱۹۰۱ تاسیس شد و استخراج نفت ایران را بصورت مونوپول در انحصار داشت. قراردادی دراز مدت و کاملا ناعادلانه و یکطرفه که یکی از شاهکارهای شاهان دوران قاجار به شمار میرفت که پس از امضا آن، چرچیل در یکی از سخنرانی‌های مشهور خود گفته بود: "بخت آنچنان به ما رو کرده که این پیروزی بسیار باورنکردنی و دورتر از رویای ما بود". طبق مدارک موچود و گفته‌های دست اندر کاران اقتصاد انگلستان، تمامی خودروها، ناوگان دریایی، راه‌آهن انگلستان و صنایع بزرگ این کشور در فواصل سالهای ۱۹۰۱ تا ۱۹۵۰، همگی با پول نفت ایران ساخته شد.


 ( ویدئو سخنان استیون کینزلی در مورد صنایع انگلیس)


یک سال پیش از خروج کمپانی از ایران تنها در سال ۱۹۵۰، بریتیش پترولیوم درآمدی چندین برابر درآمد دربار از نفت ایران بدست آورده بود. میزان پرداخت سود حاصل از فروش نفت در این قرارداد ۱۶% اعلام شده بود ولی پرداختی انگلستان به ایران عملا از این هم کمتر بوده است. علاوه بر آن این کمپانی موظف شده بود برای کارگران پالایشگاه، مدرسه، بیمارستان و سایر تسهیلات لازم را فراهم کند که به هیچکدام از این تعهدات وفا نکرده بود. کارگران بینوا در جهنمی کاغذی بنام کاغذ آباد و با حداقل دستمزد زندگی میکردند.


توجه داشته باشید که این قرارداد مونوپول و انحصاری در سال ۱۹۰۱ بسته شد و هیچگونه ارتباطی با دوران پادشاهان پهلوی ندارد. با این وجود شاهنشاه با خروج این کمپانی از ایران موافق نبودند چرا که ایران در آن دوران کوچکترین فن آوری و مهارت نفتی نداشت و در مورد صنعت نفت کاملا به انگلستان وابسته بود. عقیده شاهنشاه براین بود که ما پس از فرستادن جوانان با استعداد به خارج و تربیت متخصصین است که میتوانیم این صنعت را بکلی در اختیار خود بگیریم و قبل از داشتن چنین توانایی، خالی کردن پالایشگاه از متخصصین کاری نسنجیده است و در نهایت موجب توقف صنعت نفت می شود.


از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۳ مذاکراتی بین دولتهای انگلستان و دولت مصدق انجام شد. در این مذاکرات، انگلستان پیشنهاد بهره برداری ۵۰-۵۰ به نفع هر دو دولت به مصدق داد که وی حاضر به پذیرفتن نشد.


ویدئو مربوط است به شورش آبادان و کندن تابلوی کمپانی نفتی ایران انگلیس( انگلو- ایران اویل)










بهرحال زمانیکه در سال ۱۹۵۱، شرکت مجبور به ترک ایران شد، به هیچ عنوان راضی به رفتن نبود و ادعا میکرد ایرانیان  توانایی اداره مسائل نفتی را ندارند و در شرایط بحران از کارایی لازم برخوردار نیستند. این دلسوزی برای ایران دور از ذهن بنظر میرسد و همانطور که میدانیم مشگل آنان این نبود بلکه همانطور که در مصاحبه های گوناگون صراحتا اعلام کردند، مدعی بودند: " نفت ایران متعلق به ماست. زیرا ما شرکت را ساختیم وچاه زدیم و نفت را استخراج کردیم. حیات و شاهرگ ملت انگلستان به نفت خاور میانه و بخصوص نفت ایران بستگی دارد بنابراین هرگز اجازه نخواهیم داد کنترل آن از دست ما خارج شود"! در نتیجه بعد از ترک ایران، به دروغ به خطر کمونیزم متوسل شدند و از امریکا کمک خواستند. پرونده بررسی این موضوع را آلن دالاس، رئیس دپارتمان جنگ سرد امنیت ملی در سازمان سیا، بعهده گرفت و وی نیز تاپ اجنت خود، کرمیت روزولت را برای اجرای عملیات آژاکس به ایران فرستاد.

هدف اصلی عملیات آژاکس که مشترکا بوسیله انگلیس و امریکا اداره می شد، به قدرت رساندن یک دولت نظامی به نخست وزیری ارتشبد زاهدی بود.

ولی برای انجام این نقشه یک مانع بزرگ بر سر راه این دولتها قرار داشت: محمد رضا شاه پهلوی....شاه به هیچ عنوان حاضر به برکناری دکتر مصدق نبود.
 
محمد رضا شاه گرچه با برخی سیاست های مصدق موافق نبود ولی به هیچ عنوان حاضر به برکناری ایشان و صدور حکم صدارت زاهدی نبود در نتیجه ازهرگونه موافقت با فرستاده دالاس، خودداری کرد. فرستاده دالاس دو بار به دیدن شاه میرود و هر دو بار جواب وی همان است: خیر. مصدق نخست وزیر قانونی من است.


ولی در این هنگام اتفاق عجیبی افتاد. بستن مجلس  به توپ توسط مصدق.

شرح ماجرا بدین ترتیب بود که مصدق در روز ۲۵ تیر ۱۳۳۱ از قدرت کناره گرفت ولی شاه  در تاریخ ۳۰ تیر، او را دوباره بر قدرت نشاند.

آیت‌الله کاشانی که در آغاز همراه مصدق بود همراه با دکتر مظفر بقائی و حسین مکی و حائری‌زاده به ناگهان به صف مخالفان او پیوست.
مخالفان به رهبری حسین مکی در مجلس، طرح استیضاح دولت را مطرح کردند. هواداران دولت مصدق نیز کاشانی را از ریاست مجلس برداشتند. در این زمان همچنان اکثریت نمایندگان مجلس هوادار دولت بودند ولی به گفته خود مصدق، این اکثریت شکننده بود و به همین دلیل او تصمیم به انحلال مجلس گرفت ومجلس را تعطیل  کرد .

در این هنگام ژنرال نورمن شوارتسکف که دوستی قدیمی با شاهنشاه داشت به دیدار وی شتافت و برای بار سوم درخواست فوق را مطرح کرد. شاه که از بسته شدن مجلس توسط مصدق به خشم آمده بود، دستورخلع مصدق را در روز ۲۵ مرداد صادر کرد. دستور به مصدق ابلاغ شد ولی وی از قبول آن سر باز زد.
 طرفداران مصدق که از اقدام شاه خشمگین بودند با تظاهرات و سخنرانی مخالفت  خود را بیان کردند. حزب توده شروع به سازماندهی تظاهرات در تهران و شهرستان‌ها کرد. 

از ساعات اولیه صبح ۲۸ امرداد جمعیتی از سمت جنوب به سمت مرکز شهر تهران به راه افتادند.


از طرف دیگر، گروههایی از مردم نیز تحت تأثیر این جوّ به صف شعاردهندگان علیه مصدق پیوستند.

چند ساعت پس از شروع تظاهرات، مردمی که از این اتفاقات و ائتلاف مصدق با حزب توده به خشم آمده بودند و تصور میکردند شایعات مربوط به کمونیزم صحت داشته و مصدق کشور را بسوی کمونیزم خواهد راند، به دفتر روزنامه‌های هوادار او حمله کردند. در این میان، دفتر حزب توده نیز از یورش کمونیسم ستیزان در امان نماند.
 
ساعاتی پس از ظهر درگیریهای بین طرفداران و مخالفان مصدق به اطراف خانه او کشیده شد. عده اندکی از نظامیان وفادار به مصدق با همه توان در برابر یورش جمعیت مقاومت کردند اما تصرف ساختمان رادیو، پایان واقعی ماجرا بود. در ساعات پایانی روز، مقاومت در اطراف خانه نخست وزیرمعزول درهم شکسته شد، جمعیت به خانه مصدق حمله کردند و او از طریق بام خانه اش گریخت و در منزل همسایه اش پناه گرفت و میراشرافی فرمان عزل مصدق و نصب زاهدی را از رادیو خواند. مصدق روز بعد در باشگاه افسران مقر اردشیر زاهدی، خود را تسلیم کرد.

پس از بلوای ۲۸ مرداد، فشار مساله ای بنام نفت بر پیکر ایران خرد کننده بود. اقتصاد ایران که بر پایه صدور نفت استوار بود مختل شد بود زیرا متخصصانی برای بهربرداری از چاه های نفت و صدور نفت نداشتیم. مساله نفت به کابوسی بغرنج بدل شده بود و زوایای تعجیل در بیرون کردن کارشناسان انگلیسی، بدون داشتن تبحر و مهارت کافی در تکنولوژی نفت، هر روز بیش از پیش نمایان میشد و بر پیکر کشور ضربه وارد میکرد. شاه از یکطرف با قراردادی ملغی شده روبه رو بود و از طرفی دیگر با پالایشگاه های خالی و خاموش که تخصص کارکردن در آن را نداشتیم.




نتیجه آن شد که برای براه انداختن مجدد پالایشگاه ها و صدور نفتی که بر زمین مانده بود و اقتصاد را فلج کرده بود چاره ای برای شاه باقی نماند جز عهد قرارداد کنسرسیوم نفت که در۲۸ شهریور ماه سال بعد به امضای طرفین رسید و نهایتا در ۶ آبان، به تائید مجلس سنا رسید. بدین ترتیب فروش نفت ایران پس از نزدیک به چهار سال وقفه در بهمن سال ۱۳۳۱ از سر گرفته شد. حق‌الامتیاز ایران در این قرارداد،  پنجاه پنجاه تعیین گردید.



قرارداد فوق برای مدت ۲۵ سال منعقد شده بود که در سال ۱۹۷۹ میلادی مصادف با سال ۱۳۵۷ شمسی پایان میافت ولی شاهنشاه که از نحوه عملکرد شرکت های خارجی در طی این قرارداد راضی نبود و در این حال، تعداد کثیری از جوانان با استعداد را برای کسب مهارت و تخصص کافی در این رشته به خارج فرستاده بود و از توانایی ایران در آنروز برای بهروری از چاه های نفت بدست خود ایرانیان، اطمینان کامل حاصل کرده بود، در سال ۱۹۷۳، طی سخنرانی با شکوهی اعلام کرد که " ما پس از انقضای قرار داد کنسرسیوم در سال ۷۹، دیگر به هیچ عنوان قرارداد خود را با شرکتهای خارجی دست اندر کار تمدید نخواهیم کرد و این سخنرانی دشمنی این دولتها با ایشان را برانگیخت و توطئه بیرون کردن شاه از ایران و بلوای ۵۷، به منظور انجام اقدامی عاجل قبل رسیدن مواد مقرر، یعنی سال ۷۹، بدست صاحبان منافع یعنی هفت خواهران نفتی از جمله شرکت بریتیش پترولیوم با کمک ام ای سیکس، کلیک خورد.



به گزارش شبکه ای بی سی مورخ نهم ژانویه ۱۹۷۹ که در آغاز ویدئو، بصورتی کاملا مشهود، از دخالت دولت امریکا و عزم این دولت در برکناری و سرنگونی شاه گزارش میدهد، گوش فرا دهید. دردقایق آغازین این ویدئو، کلیپ کوتاهی از سخنرانی پادشاه در سال ۱۹۷۳ را نشان میدهد که صراحتا میگوید: بدلیل اینکه  کنسرسیوم شرکت های نفتی غربی به قول خود مبنی بر محترم شمردن حقوق و منافع ایران وفا نکردند، دولت پادشاهی ایران از سال ۱۹۷۹ به بعد، تحت هیچ شرایطی تن به بستن هیچ گونه قرارداد با آنان نخواهد داد...و ما همه میدانیم در سال ۱۹۷۹ چه پیش آمد تا این تصمیم شاهانه  عملی نشود....

علاوه بر تمامی اسامی اعلام شده انگلیسی، از انگلیس اشخاص دیگری چون؛ جیمز کالاهان، دوید اون، فردهالیدی، آنتونی پارسونس، پیتر تمپل موریس، جان سیمپسون ، بارونس اما نیکلسون، بروس کنت، جرارد کافمن، وزارت خارجه انگلیس و پارلمان آن، بی بی سی معروفشان و کلیه مطبوعات بریتانیا، و از امریکا   اشخاصی چون؛ جیمی کارتر، جو بیدن ،گری سیک، رامسی کلارک، ویلیام سولیوان، همیلتون جردن، کوروش وانس، ریچارد فالک، ریچارد کتام، مروین زونیس، تد کندی، اندرو یانگ، سازمان سیا، وزارت امور خارجه امریکا، و از کشور های دیگر؛ والری گشارد دستان، برت راند راسل و جنبش صلح وی در فرانسه!!، هلموت اشمیت از آلمان، میناخم بگین از اسرائیل، روسها، تروریست فلسطینی عرفات، محمد قذافی از لیبی، تروریست کوبایی فیدل کاسترو و بسیاری دیگر را باید نام برد که در سیاهی لشکر بودن خمینی همکاری کردند...بخاطر داشته باشید که شاه در  آخرین مصاحبه ای که با دوید فراست انجام داد از این جریان به صورت توطئه ای بسیار ماهرانه تنظیم و برنامه ریزی  شده از خارج نام برد









در خاتمه به این ویدئو هم گوش دهید..ویدئویی با نام:  شاه فقید در مرکز طوفان...در این ویدئو شاه درباره شبکه معروف بی بی سی و بیگانگانی که صحنه پرداز  به اصطلاح " انقلاب" خمینی بودند صحبت میکند.


مدارک پرداخت ۱۶۷ میلیون دلار در چهار نوبت از سوی آمریکا و کارتر به حساب خمینی در فرانسه ( در زمانی که وی در نوفل لوشاتو بود) برای هزینه کردن در جهت پیروزی شورش و انقلاب در ایران، در ویدئوی بعدی ارائه شده..ژیسکاردسن رییس جمهور وقت فرانسه در سفرش به ایران در مصاحبه ای با روزنامه توقیف شده توس از حمایت شدید کارتر از انقلاب ایران در جریان کنفرانس گوادلوپ پرده برداشت که همین مصاحبه هم یکی از موارد خطای روزنامه به شمار آمد. رئوس مطالب افشا شده در این ویدئو به قرار زیر است: شاه حافظ منافع ما در خاور میانه نیست و باید برود، برگی از تاریخ که باید دوباره خواند، کارتر عمیقا به گروه‌های بنیاد گرا اعتقاد داشت، او با واریز کردن ۱۰۰‌ها میلیون دلار به حساب گروه‌های تند رو اسلامی تصمیم به خارج کردن نیروهای روسی و قتل عام کمونیستهای محلی و ایجاد هرج و مرج در ایران ، افغانستان، لبنان و پاکستان گرفته بود از نتایج سرمایگذاری‌های او به دنیا آمدن اسلام گرایان تند رو در پاکستان ، افغانستان، یمن، لبنان، الجزایر و دیگر کشور‌های جهان بود، کارتر به درستی‌ فردی بود که برای ۲ دهه دنیا رأ به سیاهی فرو برد، با ورود حکومت اسلامی میلیارد‌ها اسلحه به این حکومت و دیگر حکومت‌های منطقه فروخته شد و نفت خلیج فارس به یغما رفت، درامد ملی‌ ایران و دیگر کشورهای منطقه به شدت کاهش یافت و با توجه به چهره حماقت گونه حکومت‌های اسلامی و مواضع سفیهانه آنها موقعیت اسرائیل برای همیشه حفظ شد. این پاسخ صریحی بود برای تمام کشور‌های منطقه: بدون غرب باقی‌ نخواهید ماند، شاه جواب بلند پروازی و پیشرفت سریع مملکت رأ سریع تر از هر حکومتی دریافت کرد و غرب نشان داد که شاخ و شانه‌ کشیدن خلیج همیشگی‌ فارس رأ هم هرگز تحمل نخواهد کرد..



Tuesday, August 7, 2012

معضلی بنام گلوبالیزاسیون

مشگل ما امریکا یا انگلیس یا روسیه نیست. مساله ما بسی پیچیده تر از اینهاست. معضلی بنام گلوبالیزاسیون. جهان گلوبال شده تبدیل به ملت واحدی شده که دولتی نامرئی دارد. دولتی که همه چیز او را کنترل میکند. "کنترل" شاهرگ حیاتی این دولت نامرئی است....
آنها تمام حرکت شما را با دوربینهای نصب شده در خیابانها و فروشگاه ها و مراکز و بزرگراهها کنترل میکنند. آنها هر آنچه را با تلفن همراه خود میگویید شنود میکنند حتی اگر تلفن خاموش باشد. همانطور مکانی که در آن قرار دارید. فیسبوک و شبکه های اجتمائی فکر شما و درون ذهن شما را کنترل میکنند. هر آنچه در تلویزیون میبینید را میبینید، چون آنها میخواهند و با آن تصویر برنامه ریزی شده چیزی را به خوردتان میدهند و گام بعدی شما را برنامه ریزی میکنند. تکنولوژی پیشرفته را در مراکز بسته و امنیتی و از دسترس شما دور نگاه میدارند. آنها هرچه میخواهند با شما میکنند و به هر مسیری میخواهند شما را سوق میدهند و ما چون عروسکانی در خوابیم و منتظریم تا روزی این کودک شیطان دست و پا و سرمان را از هم جدا کند..آسوده بخوابیم که بیداری زحمت دارد

Thursday, August 2, 2012

افشای قرارداد واگذاری منابع نفت و گاز ایران در خزر به روسیه به ازای دفاع از حکومت علی خامنه ای




  بر گرفته شده از صفحه سکولار دمکراسی و حقوق بشر برای ایران


ایرانی به اشتراک بذار تا مردم کشورمان بدانند

آیت الله علی خامنه‌ای برای جلب حمایت روسیه از حکومت اسلامی، موافقت کرد بخش عمده‌ای از منابع عظیم نفت و گاز تازه کشف شده ایران در دریای خزر طی یک قرارداد ننگین به روسیه واگذار شود و همچنین نیروهای روسی اجازه داشته باشند به بهانه دفاع از این منابع، ا

ما عملا برای دفاع از حاکمیت وی، به همراه ۸۰ هزار نیروی نظامی تا عمق ۷۰ کیلومتری جنوب بندر انزلی وارد خاک ایران شوند.
پیش از این در سال ۲۰۰۸ میلادی یک قرارداد نفتی مشترک بین ایران و روسیه به امضاء رسیده بود که عملیات اکتشاف نفت و گاز جدید ایران در دریای خزر را به روس‌ها واگذار می‌کرد. این قرارداد به امضای مسعود میرکاظمی ووزیر نفت وقت ایران و اشناتکو از روسیه رسید. در این قرارداد یک الحاقیه نظامی هم وجود داشت که سردارفیروز آبادی به نمایندگی از سوی دفتر علی خامنه‌ای و فرماندهی نیروی دریایی روسیه آن را امضاء کردند.
پس از دو سال، اکتشافهای انجام شده در این منطقه به نتیجه رسید و مقدمات بهره برداری از آن هم به عمل آمد. نتیجه بررسی‌های اکتشافی در سال ۲۰۱۱ اما نشان داد که منابع نفت و گاز قابل استخراج بسیار بیش از آن بود که پیش‌تر تصور می‌شد
در ماه مه سال ۲۰۱۱ مقامهای نفتی کشور در مصاحبه‌های خودرسما اعلام کردند که در عمق ۲۴۰۰ متری آبهای دریای خزر ۴۶ حوزه گاز و نفت را کشف کرده‌اند و بزودی استخراج نفت و گاز از آن منطقه آغاز خواهد شد. در حالیکه آمارهای رسمی تحت اختیار کار‌شناسان ایران سبز نشان می‌دهد تعداد حوزه‌های نفت و گاز کشف شده نه ۴۶ مورد بلکه ۷۱ مورد است و در عین حال خیانت حکومت جمهوری اسلامی نیز محدود به اعلام آمارهای غلط اکتشافی نیست. بلکه خیاتی است که به واگذاری اراضی شما کشور، امنیت نظامی دریای خزر و تاراج منابع و منافع ملی ایران منتهی می‌شود.

موارد ذیل بخشی از این قرارداد ضد ملی و خائنانه حکومت است

۱ - بر اساس قرارداد اولیه (سال ۲۰۰۸ میلادی) هم اینک یک کنسرسیوم نفتی به نام «تات اویل ایران صدر» بین ایران و روسیه تشکیل شده تا مناسبات سیاسی و اقتصادی این پروژه عظیم را سازماندهی نماید. دفتر حقوقی این شرکت در آستاراخان مستقر شده و دفتر مالی و مدیریتی آن در مسکو قرار دارد. هدف این شرکت پنهان سازی فعالیت‌های نفتی حکومت از تیررس تحریمهای و فراهم ساختن پیوندهای توامان سیاسی، اقتصادی و نظامی بین دو کشور است. البته نه در جهت تامین منافع مردم بحران زده ایران، بلکه در راه تامین منافع گروه نظامی امنیتی حاکم بر کشور و نیز زیر مجموعه‌های دفتر علی خامنه‌ای از یک سو، و از سوی دیگر شرکت‌های نفتی روسیه که سهم زیادی از آن‌ها به ولادیمیر پوتین و همسرش تعلق دارند
 .
۲ - سهامداران روسی این کنسرسیوم شرکت‌های گاز پروم نفت، لوک اویل و رزنفت هستند. به علاوه طبق قرارداد مذکور نماینده پوتین در کنسرسیوم حضور دائمی خواهد داشت. ولادیمیر پوتین همچنین سهم قابل توجهی از شرکت خصوصی نفت روسیه (لوک اویل) و نیز کنترل مستقیم بر فعالیت‌های رز نفت را به خود اختصاص داده است

۳ - در نخستین قدم برای پنهان سازی واقعیت، مسئولان نفتی ایران طی گزارشهای رسمی تعداد حوزه‌های نفتی جدید خزر را ۴۶ مورد اعلام کرده‌اند در صورتی که آمار واقعی این حوزه‌ها ۷۱ مورد است.

۴ - مقامهای رسمی کشور ذخایر نفت و گاز کشف شده در دریای خزر را ۷ میلیارد بشکه نفت و ۵۰ تریلیون فوت مکعب گاز اعلام کردند. در حالیکه بر اساس مدارک و مستندات تحت اختیار کار‌شناسان ایران سبز، میزان نفت قابل استخراج در این ۷۱ حوزه ۱۱ میلیارد بشکه و میزان گاز قابل استخراج ۱۳۸ تریلیون فوت مکعب محاسبه شده است!

۵ - بیشترین تعداد حوزه‌های نفت و گاز کشف شده خزر - که فقط بخش ایرانی آن مورد نظر است - در منطقه نفتی «سردار جنگل»، «آذری»، «کن سری آلمو» و «اناران» قراردارند .

۶ - حکومت ایران ارزش منابع جدید نفتی در دریای خزر را ۷۷۰ میلیارد دلار اعلام کرده است. حال آنکه رقم واقعی پیش بینی شده در اسناد بر مبنای نرخ‌های کنونی، بالغ بر ۱۲۶۰ میلیارد دلار برآورد می‌شود. مبلغ گاز قابل استخراج از این منابع جدید نیز توسط حکومت ۱۳۰ میلیارد دلار اعلام شده که رقم حقیقی آن ۳۵۰ میلیارد دلار است!


۷ - سهام این کنسرسیوم بین دو طرف قرارداد بر مبنای ۶۴/۹ درصد سهم روسیه و ۳۵/۱ درصد نیز سهم طرف ایرانی محاسبه شده است! از سهم روس‌ها ۱۰ درصد رسما به پوتین و خانواده‌اش تعلق می‌گیرد و مابقی سهام به شرکت‌های نفتی روسی تعلق دارد. از سهم کنسرسیوم ایرانی هم ۲۰ درصد متعلق به شرکت «تات اویل ایران صدر» تعلق دارد (یکی از شرکت‌های مرتبط با صدرا، شرکت «تات نفت ایران اویل کمپانی کیش است). ۱۵/۱ درصد سهام نیز به حدود ۴۰۰ نفر از مقامهای سیاسی، نظامی، قضایی و روحانی کشور تعلق خواهد داشت. در این فهرست اسامی کسانی مانند مجتبی، مصطفی، میثم، حسن، نزیه، هدی و مسعود خامنه‌ای دیده می‌شود. همچنین اسامی علی فیروزآبادی، حسن فیروزآبادی، جنتی، جوانی، هدایت‌زاده، حسین شریعتمداری، عسکراولادی، محمد تقی و مجتبی مصباح یزدی، مسعودجزایری، برادران لاریجانی، حداد عادل، عبدالله عراقی و حسین شاهمرادی هم در این لیست ۴۰۰ نفره دیده می‌شود.

۸ - بر اساس تصمیم این کنسرسیوم، سهم همه سهامداران (روسی و ایرانی) در مرکز مالی شرکت در مسکو محاسبه و بر اساس میزان تولید و صدور نفت و گاز و به تناسب سهم تعیین شده به حساب آنان واریز می‌گردد. البته اصلیترین سهم درآمدهای پنهان این کنسرسیوم که بالغ بر صد‌ها میلیارد دلار است برای توسعه مخفیانه فعالیت‌های نظامی، امنیتی و اتمی بین دو کشور صرف خواهد شد.

۹ - بر اساس توافق حکومت‌های ایران و روسیه که به امضای سردار فیروزآبادی و فرماندهی نیروی دریایی روسیه رسیده، نیازهای امنیتی منطقه خزر از جمله حوزه‌های نفت و گاز شامل دکل‌های حفاری، اسکله‌ها،، شبکه‌های انتقال نفت و گاز (علیرغم اینکه بطور کامل در آبهای ایران قرار دارند) به فرماندهی نیروی دریایی روسیه واگذار می‌شود! جالب توجه اینکه در این قرارداد قید شده است دولت ایران تقاضای حضوردائمی ناوگان روسیه در آبهای خود را دارد.

۱۰ - نیروهای نظامی روسیه مجازند علاوه بر استقرار ساختارهای دفاعی در منطقه نفتی خزر، در مواقع اضطراری نیروهای خود را تا عمق ۷۰ کیلومتری جنوب بندر انزلی وارد خاک ایران نمایند. اقدامات نظامی روسیه در آبهای خزر ایران و مناطق شمالی کشور با هماهنگی نیروهای سپاه پاسداران انجام می‌شود جز موارد نظامی و امنیتی مربوط به استفاده از موشک‌های اس/ ۳۰۰ که تماما تحت فرماندهی افسران روسی مدیریت خواهد شد. 

۱۱ - مقامهای ایران و روسیه توافق کرده‌اند هر‌گاه لازم باشد روسیه به درخواست حضور نظامی در ایران پاسخ دهد. فرا‌تر رفتن از شعاع ۷۰ کیلومتری مورد توافق در قرارداد برای سربازان روسی، منوط به توافق دفتر آیت الله خامنه‌ای خواهد بود.

۱۲ - ارتش روسیه مجاز است در زمان حضور نظامی در ایران ۸۰ هزار سرباز را برای مدت ۳ ماه در کشورمان مستقر سازد. تمدید این مدت زمان یا افزایش تعداد نیرو‌ها منوط به درخواست حکومت ایران است

۱۳ - طبق این قرارداد روسیه از مواضع سیاسی و نظامی حکومت ایران حمایت خواهد کرد و چنانچه این کشور از سوی مخالفان داخلی یا دولتهای غربی‌ها مورد تهدید واقع شود، روسیه بعنوان هم پیمان با ایران همراه خواهد شد. در همین راستا، هر گونه حمله نظامی به ایران به دلیل به خطر افتادن منافع نفت و گاز روسیه در دریای خزر (در آبهای ایران!) و نیز خطر حضور نیروهای ناتو درهمسایه جنوبی این کشور، به عنوان تهدید امنیت ملی روسیه تلقی می‌شود و آنان خود را موظف به مقابله می‌دانند. سخنان نماینده روسیه در ناتو نیز که روز جمعه ۱۳ ژانویه در یک کنفرانس مطبوعاتی در بروکسل عنوان شد و گفت که مسکو هرگونه درگیری نظامی در ایران را تهدیدی مستقیم علیه امنیت خود تلقی می‌کند نیز دقیقا بر اساس این توافقنامه صورت پذیرفت.

۱۴ - ایران و روسیه هر‌گاه لازم بدانند مانورهای نظامی را در منطقه خزر برگزار خواهند کرد و از نمایندگان نظامی طرف دیگر برای بازدید دعوت خواهند کرد. در همین چارچوب روس‌ها بزودی مانور بزرگ نظامی خود را برگزار خواهند کرد