شا-آریامهر
آقای بنی صدرکه باید در دوران آخر عمری خود به استراحت پرداخته و به بازنشستگی خود بپردازد، چنین تصمیمی ندارد و با پشتکار هر چه تمامتر به نوشتن و تئوری سرایی های خود ادامه میدهد اگر موضوع مورد نظر ما فقط این بود، اشگالی هم نداشت و چه بسا اندیشمندانی که به تلاش و دانش اندوزی خود تا آخرین دقایق نیز ادامه میدهند ولی آنچه ما را میازاراد دقایق ایشان نیست بلکه حقایق ایشان است...هر کدام... از دست اندر کاران ریز و درشت بلوای اربابان سنگسار در سال ۵۷ که علنا اظهار ندامت کردند و با آغوش میهن بازگشتند قدم بر چشم ما دارند ولی گله از کسانی است که نه تنها از مهره های اصلی و بنا بر این از سوخته ترین مهرهای موجود هستند، بلکه سکان کشتی شکسته عن قلاب زورکی را رها که نمیکنند هیچ، سریش هم به سکان مالیدند و دیگر نمیتوان آنها را جدا کرد..اینها هنوز حرف از انقلاب اسلامی و حکومت دین و ایدولوژی و دیگر خزعبلات میزند گویی که گوش هایشان هم همچون مغز هایشان به کلی تحلیل رفته و نه میبینند و نه میشنوند!!!...
در مورد سابقه ایشان و زندگی ایشان با خمینی در نوفل لوشاتو و رقابت ایشان در عشق ورزی به پدر نامی اش خمینی با صادق قطب زاده و بورس تحصیلی ایشان که از بنیاد فرح پهلوی گرفتند و به فرانسه رفتند و با آداب مستراح شویی برگشتند قبلا نوشتم و در اینجا قصد بازگو کردن این مطالب را ندارم ولی ایشان هنوزم که هنوز است در غم عزل خویش، از انقلاب اسلامی در هجرت سخن میگوید و تصور میکند اگر یکبار به یمن پایه گذاری حزب من در آوردی جمهوری اسلامی که عامل بدبختی مملکت بود، و به ریاست جمهوری رسید، سینه های ایرانیان برایش چاک چاک است که اگر تقی به توقی خورد با ساز و دهل و تشریفات وارد شوند و بر کرسی ریاست جمهوری بنشینند..من از ایشان سوال میکنم: آقای بنیصدر؛ آیا تصور میکنید ایران امروز جایی برای کسانی دارد که از کرده خود پشیمان نیستند و فرش طلایی برای ملعون هندیزاده پهن کردند؟؟ آیا اگر با آفتابه ای جدید بیایید تا وقتی از ملت عذر خواهی نکردید، گناهاتان طهارت میشوند؟؟ یا بر این باورید که دوباره شهر شلوغ شده و قورباغه ها هفتیر کش میشوند و شما با تور ماهیگیری در میان آبهای گل آلود به صید میروید؟؟ با پوزش از خواندگان گرامی گاهی واژه ای مناسبتر از واژگان عامی رایج در بین مردم کوچه و بازار را نمی یابم و در اینجا نیز باید به یک کلمه اکتفا کنم و ان هم این است: "زرشک
آقای بنی صدرکه باید در دوران آخر عمری خود به استراحت پرداخته و به بازنشستگی خود بپردازد، چنین تصمیمی ندارد و با پشتکار هر چه تمامتر به نوشتن و تئوری سرایی های خود ادامه میدهد اگر موضوع مورد نظر ما فقط این بود، اشگالی هم نداشت و چه بسا اندیشمندانی که به تلاش و دانش اندوزی خود تا آخرین دقایق نیز ادامه میدهند ولی آنچه ما را میازاراد دقایق ایشان نیست بلکه حقایق ایشان است...هر کدام... از دست اندر کاران ریز و درشت بلوای اربابان سنگسار در سال ۵۷ که علنا اظهار ندامت کردند و با آغوش میهن بازگشتند قدم بر چشم ما دارند ولی گله از کسانی است که نه تنها از مهره های اصلی و بنا بر این از سوخته ترین مهرهای موجود هستند، بلکه سکان کشتی شکسته عن قلاب زورکی را رها که نمیکنند هیچ، سریش هم به سکان مالیدند و دیگر نمیتوان آنها را جدا کرد..اینها هنوز حرف از انقلاب اسلامی و حکومت دین و ایدولوژی و دیگر خزعبلات میزند گویی که گوش هایشان هم همچون مغز هایشان به کلی تحلیل رفته و نه میبینند و نه میشنوند!!!...
در مورد سابقه ایشان و زندگی ایشان با خمینی در نوفل لوشاتو و رقابت ایشان در عشق ورزی به پدر نامی اش خمینی با صادق قطب زاده و بورس تحصیلی ایشان که از بنیاد فرح پهلوی گرفتند و به فرانسه رفتند و با آداب مستراح شویی برگشتند قبلا نوشتم و در اینجا قصد بازگو کردن این مطالب را ندارم ولی ایشان هنوزم که هنوز است در غم عزل خویش، از انقلاب اسلامی در هجرت سخن میگوید و تصور میکند اگر یکبار به یمن پایه گذاری حزب من در آوردی جمهوری اسلامی که عامل بدبختی مملکت بود، و به ریاست جمهوری رسید، سینه های ایرانیان برایش چاک چاک است که اگر تقی به توقی خورد با ساز و دهل و تشریفات وارد شوند و بر کرسی ریاست جمهوری بنشینند..من از ایشان سوال میکنم: آقای بنیصدر؛ آیا تصور میکنید ایران امروز جایی برای کسانی دارد که از کرده خود پشیمان نیستند و فرش طلایی برای ملعون هندیزاده پهن کردند؟؟ آیا اگر با آفتابه ای جدید بیایید تا وقتی از ملت عذر خواهی نکردید، گناهاتان طهارت میشوند؟؟ یا بر این باورید که دوباره شهر شلوغ شده و قورباغه ها هفتیر کش میشوند و شما با تور ماهیگیری در میان آبهای گل آلود به صید میروید؟؟ با پوزش از خواندگان گرامی گاهی واژه ای مناسبتر از واژگان عامی رایج در بین مردم کوچه و بازار را نمی یابم و در اینجا نیز باید به یک کلمه اکتفا کنم و ان هم این است: "زرشک
No comments:
Post a Comment
Note: Only a member of this blog may post a comment.