با عشق
به دوستانی که این شعر در کنارشان و با یاری آنان سروده شد....
به پیش
میروم تا در افق دیدگانم بنشانم،
پرچمی را که دارم به دست،
پرچمی
سنگین...پرچمی خونین
پرچمی
بر شانه های یارانم،
شانه
هایی دور... شانه هایی پشت حصارهای زور ....
................................لیک زوزه ها آید ز دور،
................................ زوزه از دلهای کور،
نیزه
ها از چشم های شور،
با تو
ام ای همره هشیار من،
گر دشنه
ای آمد به قصد جان من،
گرفتنه
ای از هم درید این بال من،
گر مرا
نیست کردند در راه من ،
برفشان این پرچم بر خاک وطن،
ز ملک کیان
بنیان جفا بر فکن ،
سر فراز
باد نام پاک مام وطن ،
شیر و خورشیدش باد پیروز بر اهرمن
No comments:
Post a Comment
Note: Only a member of this blog may post a comment.