Monday, June 25, 2012

از نبشته های شیرین استاد حسین حیدری ..از سقف مدرسه علوی، خون میچکد

عزیز مردم را نمیشودگفت چند دسته اند این از نظر امیل دورکیم جامعه شناس مشهور فرانسوی برخلاف جامعه شناس انگلیسی آگوست کنت که صد سال پیش از او میزیست ونظری نزدیک به نظر کاظم آقا داشت رد شده است امیل دور کیم میگوید روح ... جامعه از مردم جامعه جداست یعنی اینکه وقتی روح جامعه که در دست حاکمان است پلید میشود مردم هم پلید میشوند

مردم ایران در تمامی شهر ها ی ایران پلیدی را ناگهان از روح جامعه گرفت وبه قول شاملوی بهر حال شاعر ناگهان درگذر گاه مردم کنار تیرک راهبندان با کنده وساطور خونین ایستادند آنگونه که نور را در پستوی خانه پنهان باید کرد ویا به قول سعید سلطان پور که من باعقایدش تاحد زیادی موافق نبودم .....وقتی از کوه البرز ادرار سرازیر میشود ما نمیتوانیم با کاسه جوی پاک ناپاک شده را تصویه کنیم میدانید شب عروسی اش اورا دستگیر کردند وبه اوین بردند وسحرگاه اورا تیر باران کردند


من از پشت بام مدرسه ی علوی هم غافل نیستم تنها مدرسه ای درایران که زمستان ها به جای اب باران از سقف آن هنوز خون چکه میکند به هر تقدیربعد ازتیر باران سعید من ترانه ای نوشتم خطاب به ماه پیشونی .........به خلاصه ای از آن اشاره میکنم .... ماه پیشونی توی تنورت بمون توی همون قد یه گورت بمون این زندگی از تو تنور بد تره بیرون گور از توی گور بد تره......رنگ سیاه آینه و شمدون گرفت عروس خانم آدرس زندون گرفت رفته حنا دست دوماد به بنده دیر رسید وپیکر بی جون گرفت این ربطی به دسته بندی آدم ها نداره روح جامعه از مردم جداست اما وقتی پلید شد پلشتی طغیان میکند پاینده ایران

No comments:

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.