Saturday, August 11, 2012

..خمینی، سوغات بریتیش پترولیوم به جهان! روایتی ناگفته از ۲۸ مرداد و عواقب آن، یکبار برای همیشه





   















کمپانی نفت انگلیسی "انگلو- ایران اویل" که پس از سال ۱۹۵۴، بریتیش پترولیوم نامیده شد، و پس از ملی شدن نفت در سال ۱۹۵۱  توسط دکتر محمد مصدق ناچار  به ترک ایران گردید، با گستاخی تمام از امریکا خواسته بود که آنها را در اجرای نمایشنامه‌ی خود یاری کند. نیرنگ مدیران کمپانی بریتیش پترولیوم برای جلب حمایت امریکا این بود که ایران در خطر گرایش به کمونیزم قرار دارد و سازمان جاسوسی آمریکا "سی آی ای" خریدار این کالا شد. نا گفته نماند که این کمپانی در سال ۱۹۰۱ تاسیس شد و استخراج نفت ایران را بصورت مونوپول در انحصار داشت. قراردادی دراز مدت و کاملا ناعادلانه و یکطرفه که یکی از شاهکارهای شاهان دوران قاجار به شمار میرفت که پس از امضا آن، چرچیل در یکی از سخنرانی‌های مشهور خود گفته بود: "بخت آنچنان به ما رو کرده که این پیروزی بسیار باورنکردنی و دورتر از رویای ما بود". طبق مدارک موچود و گفته‌های دست اندر کاران اقتصاد انگلستان، تمامی خودروها، ناوگان دریایی، راه‌آهن انگلستان و صنایع بزرگ این کشور در فواصل سالهای ۱۹۰۱ تا ۱۹۵۰، همگی با پول نفت ایران ساخته شد.


 ( ویدئو سخنان استیون کینزلی در مورد صنایع انگلیس)


یک سال پیش از خروج کمپانی از ایران تنها در سال ۱۹۵۰، بریتیش پترولیوم درآمدی چندین برابر درآمد دربار از نفت ایران بدست آورده بود. میزان پرداخت سود حاصل از فروش نفت در این قرارداد ۱۶% اعلام شده بود ولی پرداختی انگلستان به ایران عملا از این هم کمتر بوده است. علاوه بر آن این کمپانی موظف شده بود برای کارگران پالایشگاه، مدرسه، بیمارستان و سایر تسهیلات لازم را فراهم کند که به هیچکدام از این تعهدات وفا نکرده بود. کارگران بینوا در جهنمی کاغذی بنام کاغذ آباد و با حداقل دستمزد زندگی میکردند.


توجه داشته باشید که این قرارداد مونوپول و انحصاری در سال ۱۹۰۱ بسته شد و هیچگونه ارتباطی با دوران پادشاهان پهلوی ندارد. با این وجود شاهنشاه با خروج این کمپانی از ایران موافق نبودند چرا که ایران در آن دوران کوچکترین فن آوری و مهارت نفتی نداشت و در مورد صنعت نفت کاملا به انگلستان وابسته بود. عقیده شاهنشاه براین بود که ما پس از فرستادن جوانان با استعداد به خارج و تربیت متخصصین است که میتوانیم این صنعت را بکلی در اختیار خود بگیریم و قبل از داشتن چنین توانایی، خالی کردن پالایشگاه از متخصصین کاری نسنجیده است و در نهایت موجب توقف صنعت نفت می شود.


از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۳ مذاکراتی بین دولتهای انگلستان و دولت مصدق انجام شد. در این مذاکرات، انگلستان پیشنهاد بهره برداری ۵۰-۵۰ به نفع هر دو دولت به مصدق داد که وی حاضر به پذیرفتن نشد.


ویدئو مربوط است به شورش آبادان و کندن تابلوی کمپانی نفتی ایران انگلیس( انگلو- ایران اویل)










بهرحال زمانیکه در سال ۱۹۵۱، شرکت مجبور به ترک ایران شد، به هیچ عنوان راضی به رفتن نبود و ادعا میکرد ایرانیان  توانایی اداره مسائل نفتی را ندارند و در شرایط بحران از کارایی لازم برخوردار نیستند. این دلسوزی برای ایران دور از ذهن بنظر میرسد و همانطور که میدانیم مشگل آنان این نبود بلکه همانطور که در مصاحبه های گوناگون صراحتا اعلام کردند، مدعی بودند: " نفت ایران متعلق به ماست. زیرا ما شرکت را ساختیم وچاه زدیم و نفت را استخراج کردیم. حیات و شاهرگ ملت انگلستان به نفت خاور میانه و بخصوص نفت ایران بستگی دارد بنابراین هرگز اجازه نخواهیم داد کنترل آن از دست ما خارج شود"! در نتیجه بعد از ترک ایران، به دروغ به خطر کمونیزم متوسل شدند و از امریکا کمک خواستند. پرونده بررسی این موضوع را آلن دالاس، رئیس دپارتمان جنگ سرد امنیت ملی در سازمان سیا، بعهده گرفت و وی نیز تاپ اجنت خود، کرمیت روزولت را برای اجرای عملیات آژاکس به ایران فرستاد.

هدف اصلی عملیات آژاکس که مشترکا بوسیله انگلیس و امریکا اداره می شد، به قدرت رساندن یک دولت نظامی به نخست وزیری ارتشبد زاهدی بود.

ولی برای انجام این نقشه یک مانع بزرگ بر سر راه این دولتها قرار داشت: محمد رضا شاه پهلوی....شاه به هیچ عنوان حاضر به برکناری دکتر مصدق نبود.
 
محمد رضا شاه گرچه با برخی سیاست های مصدق موافق نبود ولی به هیچ عنوان حاضر به برکناری ایشان و صدور حکم صدارت زاهدی نبود در نتیجه ازهرگونه موافقت با فرستاده دالاس، خودداری کرد. فرستاده دالاس دو بار به دیدن شاه میرود و هر دو بار جواب وی همان است: خیر. مصدق نخست وزیر قانونی من است.


ولی در این هنگام اتفاق عجیبی افتاد. بستن مجلس  به توپ توسط مصدق.

شرح ماجرا بدین ترتیب بود که مصدق در روز ۲۵ تیر ۱۳۳۱ از قدرت کناره گرفت ولی شاه  در تاریخ ۳۰ تیر، او را دوباره بر قدرت نشاند.

آیت‌الله کاشانی که در آغاز همراه مصدق بود همراه با دکتر مظفر بقائی و حسین مکی و حائری‌زاده به ناگهان به صف مخالفان او پیوست.
مخالفان به رهبری حسین مکی در مجلس، طرح استیضاح دولت را مطرح کردند. هواداران دولت مصدق نیز کاشانی را از ریاست مجلس برداشتند. در این زمان همچنان اکثریت نمایندگان مجلس هوادار دولت بودند ولی به گفته خود مصدق، این اکثریت شکننده بود و به همین دلیل او تصمیم به انحلال مجلس گرفت ومجلس را تعطیل  کرد .

در این هنگام ژنرال نورمن شوارتسکف که دوستی قدیمی با شاهنشاه داشت به دیدار وی شتافت و برای بار سوم درخواست فوق را مطرح کرد. شاه که از بسته شدن مجلس توسط مصدق به خشم آمده بود، دستورخلع مصدق را در روز ۲۵ مرداد صادر کرد. دستور به مصدق ابلاغ شد ولی وی از قبول آن سر باز زد.
 طرفداران مصدق که از اقدام شاه خشمگین بودند با تظاهرات و سخنرانی مخالفت  خود را بیان کردند. حزب توده شروع به سازماندهی تظاهرات در تهران و شهرستان‌ها کرد. 

از ساعات اولیه صبح ۲۸ امرداد جمعیتی از سمت جنوب به سمت مرکز شهر تهران به راه افتادند.


از طرف دیگر، گروههایی از مردم نیز تحت تأثیر این جوّ به صف شعاردهندگان علیه مصدق پیوستند.

چند ساعت پس از شروع تظاهرات، مردمی که از این اتفاقات و ائتلاف مصدق با حزب توده به خشم آمده بودند و تصور میکردند شایعات مربوط به کمونیزم صحت داشته و مصدق کشور را بسوی کمونیزم خواهد راند، به دفتر روزنامه‌های هوادار او حمله کردند. در این میان، دفتر حزب توده نیز از یورش کمونیسم ستیزان در امان نماند.
 
ساعاتی پس از ظهر درگیریهای بین طرفداران و مخالفان مصدق به اطراف خانه او کشیده شد. عده اندکی از نظامیان وفادار به مصدق با همه توان در برابر یورش جمعیت مقاومت کردند اما تصرف ساختمان رادیو، پایان واقعی ماجرا بود. در ساعات پایانی روز، مقاومت در اطراف خانه نخست وزیرمعزول درهم شکسته شد، جمعیت به خانه مصدق حمله کردند و او از طریق بام خانه اش گریخت و در منزل همسایه اش پناه گرفت و میراشرافی فرمان عزل مصدق و نصب زاهدی را از رادیو خواند. مصدق روز بعد در باشگاه افسران مقر اردشیر زاهدی، خود را تسلیم کرد.

پس از بلوای ۲۸ مرداد، فشار مساله ای بنام نفت بر پیکر ایران خرد کننده بود. اقتصاد ایران که بر پایه صدور نفت استوار بود مختل شد بود زیرا متخصصانی برای بهربرداری از چاه های نفت و صدور نفت نداشتیم. مساله نفت به کابوسی بغرنج بدل شده بود و زوایای تعجیل در بیرون کردن کارشناسان انگلیسی، بدون داشتن تبحر و مهارت کافی در تکنولوژی نفت، هر روز بیش از پیش نمایان میشد و بر پیکر کشور ضربه وارد میکرد. شاه از یکطرف با قراردادی ملغی شده روبه رو بود و از طرفی دیگر با پالایشگاه های خالی و خاموش که تخصص کارکردن در آن را نداشتیم.




نتیجه آن شد که برای براه انداختن مجدد پالایشگاه ها و صدور نفتی که بر زمین مانده بود و اقتصاد را فلج کرده بود چاره ای برای شاه باقی نماند جز عهد قرارداد کنسرسیوم نفت که در۲۸ شهریور ماه سال بعد به امضای طرفین رسید و نهایتا در ۶ آبان، به تائید مجلس سنا رسید. بدین ترتیب فروش نفت ایران پس از نزدیک به چهار سال وقفه در بهمن سال ۱۳۳۱ از سر گرفته شد. حق‌الامتیاز ایران در این قرارداد،  پنجاه پنجاه تعیین گردید.



قرارداد فوق برای مدت ۲۵ سال منعقد شده بود که در سال ۱۹۷۹ میلادی مصادف با سال ۱۳۵۷ شمسی پایان میافت ولی شاهنشاه که از نحوه عملکرد شرکت های خارجی در طی این قرارداد راضی نبود و در این حال، تعداد کثیری از جوانان با استعداد را برای کسب مهارت و تخصص کافی در این رشته به خارج فرستاده بود و از توانایی ایران در آنروز برای بهروری از چاه های نفت بدست خود ایرانیان، اطمینان کامل حاصل کرده بود، در سال ۱۹۷۳، طی سخنرانی با شکوهی اعلام کرد که " ما پس از انقضای قرار داد کنسرسیوم در سال ۷۹، دیگر به هیچ عنوان قرارداد خود را با شرکتهای خارجی دست اندر کار تمدید نخواهیم کرد و این سخنرانی دشمنی این دولتها با ایشان را برانگیخت و توطئه بیرون کردن شاه از ایران و بلوای ۵۷، به منظور انجام اقدامی عاجل قبل رسیدن مواد مقرر، یعنی سال ۷۹، بدست صاحبان منافع یعنی هفت خواهران نفتی از جمله شرکت بریتیش پترولیوم با کمک ام ای سیکس، کلیک خورد.



به گزارش شبکه ای بی سی مورخ نهم ژانویه ۱۹۷۹ که در آغاز ویدئو، بصورتی کاملا مشهود، از دخالت دولت امریکا و عزم این دولت در برکناری و سرنگونی شاه گزارش میدهد، گوش فرا دهید. دردقایق آغازین این ویدئو، کلیپ کوتاهی از سخنرانی پادشاه در سال ۱۹۷۳ را نشان میدهد که صراحتا میگوید: بدلیل اینکه  کنسرسیوم شرکت های نفتی غربی به قول خود مبنی بر محترم شمردن حقوق و منافع ایران وفا نکردند، دولت پادشاهی ایران از سال ۱۹۷۹ به بعد، تحت هیچ شرایطی تن به بستن هیچ گونه قرارداد با آنان نخواهد داد...و ما همه میدانیم در سال ۱۹۷۹ چه پیش آمد تا این تصمیم شاهانه  عملی نشود....

علاوه بر تمامی اسامی اعلام شده انگلیسی، از انگلیس اشخاص دیگری چون؛ جیمز کالاهان، دوید اون، فردهالیدی، آنتونی پارسونس، پیتر تمپل موریس، جان سیمپسون ، بارونس اما نیکلسون، بروس کنت، جرارد کافمن، وزارت خارجه انگلیس و پارلمان آن، بی بی سی معروفشان و کلیه مطبوعات بریتانیا، و از امریکا   اشخاصی چون؛ جیمی کارتر، جو بیدن ،گری سیک، رامسی کلارک، ویلیام سولیوان، همیلتون جردن، کوروش وانس، ریچارد فالک، ریچارد کتام، مروین زونیس، تد کندی، اندرو یانگ، سازمان سیا، وزارت امور خارجه امریکا، و از کشور های دیگر؛ والری گشارد دستان، برت راند راسل و جنبش صلح وی در فرانسه!!، هلموت اشمیت از آلمان، میناخم بگین از اسرائیل، روسها، تروریست فلسطینی عرفات، محمد قذافی از لیبی، تروریست کوبایی فیدل کاسترو و بسیاری دیگر را باید نام برد که در سیاهی لشکر بودن خمینی همکاری کردند...بخاطر داشته باشید که شاه در  آخرین مصاحبه ای که با دوید فراست انجام داد از این جریان به صورت توطئه ای بسیار ماهرانه تنظیم و برنامه ریزی  شده از خارج نام برد









در خاتمه به این ویدئو هم گوش دهید..ویدئویی با نام:  شاه فقید در مرکز طوفان...در این ویدئو شاه درباره شبکه معروف بی بی سی و بیگانگانی که صحنه پرداز  به اصطلاح " انقلاب" خمینی بودند صحبت میکند.


مدارک پرداخت ۱۶۷ میلیون دلار در چهار نوبت از سوی آمریکا و کارتر به حساب خمینی در فرانسه ( در زمانی که وی در نوفل لوشاتو بود) برای هزینه کردن در جهت پیروزی شورش و انقلاب در ایران، در ویدئوی بعدی ارائه شده..ژیسکاردسن رییس جمهور وقت فرانسه در سفرش به ایران در مصاحبه ای با روزنامه توقیف شده توس از حمایت شدید کارتر از انقلاب ایران در جریان کنفرانس گوادلوپ پرده برداشت که همین مصاحبه هم یکی از موارد خطای روزنامه به شمار آمد. رئوس مطالب افشا شده در این ویدئو به قرار زیر است: شاه حافظ منافع ما در خاور میانه نیست و باید برود، برگی از تاریخ که باید دوباره خواند، کارتر عمیقا به گروه‌های بنیاد گرا اعتقاد داشت، او با واریز کردن ۱۰۰‌ها میلیون دلار به حساب گروه‌های تند رو اسلامی تصمیم به خارج کردن نیروهای روسی و قتل عام کمونیستهای محلی و ایجاد هرج و مرج در ایران ، افغانستان، لبنان و پاکستان گرفته بود از نتایج سرمایگذاری‌های او به دنیا آمدن اسلام گرایان تند رو در پاکستان ، افغانستان، یمن، لبنان، الجزایر و دیگر کشور‌های جهان بود، کارتر به درستی‌ فردی بود که برای ۲ دهه دنیا رأ به سیاهی فرو برد، با ورود حکومت اسلامی میلیارد‌ها اسلحه به این حکومت و دیگر حکومت‌های منطقه فروخته شد و نفت خلیج فارس به یغما رفت، درامد ملی‌ ایران و دیگر کشورهای منطقه به شدت کاهش یافت و با توجه به چهره حماقت گونه حکومت‌های اسلامی و مواضع سفیهانه آنها موقعیت اسرائیل برای همیشه حفظ شد. این پاسخ صریحی بود برای تمام کشور‌های منطقه: بدون غرب باقی‌ نخواهید ماند، شاه جواب بلند پروازی و پیشرفت سریع مملکت رأ سریع تر از هر حکومتی دریافت کرد و غرب نشان داد که شاخ و شانه‌ کشیدن خلیج همیشگی‌ فارس رأ هم هرگز تحمل نخواهد کرد..



No comments:

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.