Sunday, May 13, 2012

در نقد کمونیزم

شا-آریامهر..در نقد کمونیزم
آقای استالین میفرمایند ماده از سطحی کم و آغازین شروع به تحول میکند تا به کمال برسد، سوال اینجاست: این بخش آغازین و کوچک چقدر کوچک است..یک واحد اندازه گیری جرم؟ یک کیلو؟ یک اتم؟ یک ذره انرژی؟ و این ذره نخستین انر...ژی یا این اتم نخستین از کجا آمده است؟؟ و قبل از ان در کجا بوده است و در جایی که میرود تا به کمال برسد معیار این کمال چیست و ماده فوق به کجا میرسد و چه شکلی میگیرد تا کمال یافته باشد؟ و اگر کاملا به کمال رسید، منطقیست که دیگر نقشی در جهان ماده نداشته باشد چون به غایت خود رسیده است و کمال یافته پس باید از چرخه زندگی خارج شود..
در مور ضد و نقیض گویی کمونیسم، فرهنگی که خود بر پای اصولی از من در آوردی طرحریزی شده، طبعا نمیتواند در مواقع لزوم و خطر حمله، جوابگو باشد چون اصول ان از پایه متزلزل است..اصول این فرقه همچون رنگین کمانی میماند که فقط در آب و هوایی خاص ظاهر میشود و دائم طیف رنگی خود را بر حسب شرایط تغییر میدهد..انگار در سنوات اخیر که ستون اصلی کمونیسم، یعنی ماتریالیزم و عدم وجود خدا دیگر خریداری ندارد، تکیه و تمرکز خود را بر واژه های توده و خلق کارگر گذشته اند تا همانطور که اشاره کردید با تحریک احساسات کارگری و رنج دیده آنها، به هدف خود برسند..در اینجاست که باز هدف وسیله را توجیه میکند و چگونگی ان کوچکترین اهمیتی ندارد.. در باب تحلیل کمونیزم از ضرورت انتقال از جامعه سرمایه داری به سوسیالیسم، اگر با اینها به صحبت بنشینیم و مورد چین و روسیه مثال بیاوریم، میگویند نه منظور ما گذر از زمان خان های چین و اشراف روسیه به مرحله سوسیالیسم است و فاصله زمانی بین این دو که توسط ماوو و لنین ایجاد شد، نیست..در جواب آنها میگویم؛ آیا زمانیکه امریکا کشف شد و قشر مهاجران که از دسته های طبقاتی مختلفی بودند و به آمریکا مهاجرت کردند در تمام این سالها گرایشی به گذر از سرمایه داری و رسیدن به سوسیالیسم داشتند؟ آیا نفی برده داری در امریکای نو پا به سوسیالیسم منجر شد؟ آیا در زمان انقلاب فرانسه که اجتماعات کارگری دم از حقوق کارگر و امثالهم میزدند و مقارن با تحولات روسیه هم بود، به سوسیالیسم منجر شد یا جمهوری دموکراتیک؟ آیا ایفا کنندگان نقش در بازار سهام و بورس جهانی که گاها زنان خانه دار و همان کارگران با سهمی اندک آغاز کردند و به سرمایه ای هنگفت دست پیدا کردند، الزاما از سوسیالیسم گذشتند؟ گذر شوروی سابق از سوسیالیزم کعبه موعود و رسیدن به سرمایه داری را چگونه توجیه میکنند؟ ؟
آیا کسی میتواند برای مثال انار را بر خیار بپوشاند یا برعکس؟
در مورد ماکیاولیستی و بی هوویتی آنان، آیا مکتبی وجود دارد که برای کوبیدن مخالف به اصولی اشاره کند که برای پیشبرد همان مکتب زیر پا گذشته شود؟؟
و در قسمت نفی مالکیت، خانواده و دولت، از چنین مکتب تناقض گو و چنین جمع اضدادی چه انتظاری میتوان داشت زیرا: اگر مالکیت نفی شود، نیروییست که آن را نفی میکند و اگر دولتی در کار نیست این نیرو کدام است؟ و اگر در کار است غیر از اینکه نقض اصول اولیه است، چطور دولتی میتواند اموال انسان را از و بگیرد و باز اگر مالکیت در کار نیست، آن دولت با ان اموال چه میکند و تکلیفشان چه میشود؟ دولت اول که نباید میبود که هست، حال اگر هست نباید مالک چیزی باشد که هست! آیا بشر که به خودی خود، اموالی را برای خود میخواهد و در جایی مخفی میکند، یا همسر خود را برای خود میخواهد، در صورت عدم وجود حق مالکیت، بشر دیگر را برای دست درازی به حد اقل خویش، پاره نمیکند؟
در خاتمه باید بگویم بدون هر گونه بی احترامی، این مکتب یکی از مکاتبی است که با هر بار مطالعه، هنوز قادر است خواننده را با دهان باز به جا گذارد

No comments:

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.